الماس محافظ شدهپارت

الماس محافظ شده🐉(پارت 5)
سلام دوستان چطورین ببخشید پارت بعدی رو نذاشتم، خب بریم ادامه داستان


رفتم تو کلاس و دمه در کلاس وایسا دم
الا: سلام
معلم: سلام عزیزم خوش اومدی
رفتم سمته معلم و کنارش وایسادم
معلم: خب بچه ها ایشون دانشجوی جدید هست، خودتو معرفی کن دخترم
الا: چشم، الا هستم، 18 سالمه و ژاپنی هستم
معلم: خوش اومدی الا جان
الا: ممنون
معلم: خب برو نیمکت وسطی بشین نیمکت جلویه لیام
الا توی ذهنش: عه لیامم اینجاست ، خوبه
بعدش رفتم نشستم رو نیمکت
معلم: خب بچه ها یکی یکی صداتون می کنم که بیان
معلم: لیام بیا قدرته یخی تو نشون بده
لیام: چشم خانوم
دیدم که لیام یکم استرس داشت

زبان لیام
من بلد شدم از نیمکت ولی یکم استرس داشتم رفتم پیشه معلم که قدرته یخیم رو انجام بدم،
نفس عمیق کشیدم و شروع کردم
معلم: باید با یخ خودتو بلند کن
لیام: باش
چشمامو بستم و تمرکز کردم
داشتم خوب پیش میرفتم یهو کنترلمو از دست دادم دلیلشم این بود که ی پسری که ازم بدش میومد کرم ریخت، یهو افتادم
لیام: وایی نه، اخ
همه بهم خندیدن و منم که مثله همیشه بلند میشدم
معلم: بس کنید
به بچه ها چشم غره رفتم همه ساکت شدن بجز اون پسره که ازم بدش میومد
لیام با غم: ببخشید خانوم
معلم: اشکال ندارع یه روز دیگه موفق میشی
لیام با غم: ممنون
سرم پایین بود و رفتم نشستم روی نیمکت....


خب پارت 5 تموم شد امیدوارم خوشتون اومده باشه لایک یادتون نره به رمانم بدین
، فردا نمیتونم پارت بعدی رو بدم چون فردا کار دارم ببخشید شاید پس فردا پارت بعدی رو بدم، شب همگی خوش مواظب خودتون باشید بایی💖

#رمان
#رمان_الماس_محافظ_شده
دیدگاه ها (۴)

🐉الماس محافظ شده🐉(پارت 6)زبان الا الا زیر زیرکی گفت: چه ادم...

الماس محافظ شده🐉(پارت 4)سلام دوستان خب بریم ادامه داستان ...

الماسه محافظ شده 🐉(پارت ۳)سلام دوستان بریم که ادامه ی داستان...

بازگشت عشق پارت سوما/ش: جواب منفی من به شما ربطی نداره. حالا...

پارت ۸( خب بچه ها علامت هارو دوباره براتون میذارم)دینا=* ...

پارت اول:هه رین: اوف بازم یه صبح لعنتی دیگه بازم تنفر خانواد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط