MaahBanafsham
#Maah_Banafsham
#part135
رسیدیم خونه بوی قرمه پخش شده بود کی میدونست دیانا انقدر خوب آشپزی می کنه .
میدونست باهاش قهرم.
رفتم بالا و لباسام رو عوض کردم محراب و مهشاد باهم صحبت می کردن که منم داشتم چاییمو می خوردم و به حرف اونا گوش میدادم.
دیانا صدام زد.
+ارسلاننننننننن
مهشاد گفت برو ببین چشه به زور رفتم وقتی وارد شدم به اتاق زیر پله فکر کردم میخواست که چیزی رو جابه جا کنم با اون بدن ظریفش.
+ارسلان ببخش دیگه قر نباش
بعد دستش رو وارد شلوارم کرد گرفتش (ژون)
راضی شدم میخواست بره اما نزاشتم بهش گفتم.
-خانم خانوما بزرگش می کنی میری .
بد بهش گفتم که باید داشته باشیم باهم.
#دیانا
برای اینکه منو ببخشه باید انجام میدادم من بهش وابسته شده بودم
قبول کردم
شلوارمو آروم در اورد که دیدم محراب صدا میزنه
ارسلان گفت الان میام و تند ازجلو که تا حالا نکرده بود انجام داد میخواستم جیغ بزنم ولی در دهنمو گرفت........
#part135
رسیدیم خونه بوی قرمه پخش شده بود کی میدونست دیانا انقدر خوب آشپزی می کنه .
میدونست باهاش قهرم.
رفتم بالا و لباسام رو عوض کردم محراب و مهشاد باهم صحبت می کردن که منم داشتم چاییمو می خوردم و به حرف اونا گوش میدادم.
دیانا صدام زد.
+ارسلاننننننننن
مهشاد گفت برو ببین چشه به زور رفتم وقتی وارد شدم به اتاق زیر پله فکر کردم میخواست که چیزی رو جابه جا کنم با اون بدن ظریفش.
+ارسلان ببخش دیگه قر نباش
بعد دستش رو وارد شلوارم کرد گرفتش (ژون)
راضی شدم میخواست بره اما نزاشتم بهش گفتم.
-خانم خانوما بزرگش می کنی میری .
بد بهش گفتم که باید داشته باشیم باهم.
#دیانا
برای اینکه منو ببخشه باید انجام میدادم من بهش وابسته شده بودم
قبول کردم
شلوارمو آروم در اورد که دیدم محراب صدا میزنه
ارسلان گفت الان میام و تند ازجلو که تا حالا نکرده بود انجام داد میخواستم جیغ بزنم ولی در دهنمو گرفت........
۵.۹k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.