hi

عشق ایدل من پارت ²²
داداشم ور بغل کردم و رفت بیرون دیدم سوار تاکسی شد و رفت اوفففف تمام تنم عرب کرد رفتم تو اتاق
ویو کوک
از وقتی که داداش می هو اومده با مرتجم حرفاشونو فهمیدیم چون فارسی حرف میزدن
داداشش رو چطوری راضی کنم؟ چطوری خواهر گلشو ازش بگیرم؟ چطور بهش بفهمونم که کل اون دختر رو میخوام من عاشقشم:)
صدای می هو که داش صدام میکرد منو به خودم اورد
🦊کوک... بیا بیرون بیا
از زیر تخت اومدم بیرون و رو به وری می هو وایسادم
🐰داداشت شک کرد؟
🦊نه نکرد خدارو شکر
🐰خب پس بپوش بریم بیرون
🦊بیرون؟
🐰اره بریم یه گشت بزنیم
🦊باشه(با ذوق ) فقط یه وقت نشناسنت
🐰نگران نباش استعطار میکنم🤗
🦊باشه
ویو می هو
رفتم به تیشرت بلند ذغالی و شلوار جین تنگ پوشیدم و بوت های میشکیم رو پوشیدم و مو هامو با کشی که کوک خریده بود دم اسبی بستم و یه تینت و یه خط چشم قهوه ای کوچیک کشیده رفتم دم در کوک ور دیدم که جلو در وایساده بود جوری خوردشو تغییر داده و بد یه لحظه نشناختمش ی دور دور خودش زدو گفت
🐰چطوره؟
🦊عالیه
🐰حاضری؟ بریم؟
🦊اره بریم. وایسا تاکسی بگیرم
🐰نه نمیخواد بیا پیاده بریم میخوام باهات قدم بزنم
🦊باشه(با ذوق)
با هم رفتیم بیرون و کلی قدم زدیم با هم پشمک خوردیم و رفتیم چند تیکه لباس خریدیم و یه انگشتر کاپلی خریدیم حسش... تاحالا حس اینکه مامانت غذای مورد علاقه ات رو درست کنه رو حس کردی،؟ تا حالا ذوق روز اولین روز مدرسه رو تجربه کردی؟ تاحالا حس کردی تلاش هات نتیجه بده؟ عشقت اشتباه نباشه؟ درک بشی؟ بغلش ارامش باشه من با کوک هممه رو تجربه کردم اون برام فرشته اس میفهمی فرشته میپرستنش حتی اگر مثل ابلیس باهام رفتار بشه... میدونی من کوک رو اسمم به دست نیاوردم سختی داش ولی شده
نزدیکای ساعت هشت بود گشنه ام بود( اقااااااا تازه شروعشه)
🦊کوک گشنمه
🐰من یه بار میشناسم.... مطمئنه و... غذاهاشونم خوبه بریم اونجا؟
🦊اره عالیه بریم
سوار تاکسی شدیم و رفتیم جلوی بار پیاده شدیم فضای دنج و راحتی داشت گوشه ترین میز رو انتخاب کردیم
🐰خب... چی میخوردی
🦊یه سالاد و ابجو بی زحمت
🐰با سالاد سیر میشی؟ مطمئنی؟(عصبی)
🦊خب... اره من شبا شام سبک میخورم
🐰اوکی منم یه سوپ میخورم پشم که سیرم کرد.... ببخشید گارسون
🐔بله میخواید سفارش بدید؟
🐰بله... یه ظرف سالاد و ابجو و ویسکی ۸۰درصد چ یه پیاله سوپ بی زحمت
🐔حتما
🦊کوک مست نشیاااااا
🐰چشم خانمیییییی
🦊اوکی
چند تا از عکس های برادرم رو به کوک نشون دادم و در موردش بهش توضیح دادم و اخلاق اش وز بهش توضیح دادم... از روزی که قراره برادرم و کوک هم رو ببینن وای چه گوهی بخورم
گارسون غذا هارو اورد
خوردیم و ن نصف ابجو ممکن نخوردیم لیا زنگ زد
شرط یک فالو