کوک ویو:
کوک ویو:
ساعت حدودا 𝟺:𝟶𝟶 بعد از ظهر بود چند روز بود خسته بودم و تو شرکت نبودم و به خیال خودم شرکت دادم دست جیمین دیگه از خونه موندن کلافه شده بودم (تیپ کاور فیک) لباسامو پوشیدم عینک افتابیمو زدم و سوییچ بنز مورد علاقم گرفتم و از عمارت خارج شدم و سوار شدم به سمت شرکت رفتم رسیدم شکرت عینکم دراوردم همه تعظیم میکردن میرفتن (جونگ کوک جز سهام مافیایی که گفتم باهاش کنار نمیکنه یه شرکت جواهر سازی معروف داره)
وارد اتاقم شدم پنجره باز کردم اوف روی صندلیم نشستم لپ تاپم باز کردم سعی کردم پرونده های بیشتری برسی کنم معمولا درباره صادرات جواهرات به ایتالیا و فرانسه زیاد بود معمولا ژاپن هم به برند ما علاقه داشت از هر طرف کشور های زیادی برند مارو میخواستن که متوجه پرونده سوئیس شدم! وارد پرونده شدم و سعی کردم اطلاعات شو چک کنم مبلغ زیادی به حساب شرکت واریز شده بود یه قرار داد با کسی که معلوم نیست کیه و تنهایی این مبلغ داده بسته شده به منشیم گفتم بیاد تقه ای به در زد و وارد شد و به سمتم اومد
(منشی / کوک _)
/کاری با من داشتید قربان؟
_اینجا یه پرونده ای هست که میخوام دربارش بدونم
/میتونم بپرسم کدوم پرونده رئیس کیم؟
_پرونده سوئیس، مبلغ زیادی به حساب شرکت واریز شده حدودا مال 2 ماه پیش بوده!
/راستیتش رئیس من اطلاعی درباره این پرونده ندارم!
_پس توی این اشغالدونی (مثلا جو میخواد بده بچم 😂) چه گوهی میخوری دقیقا؟
/قربان اخه من...
_نمیخوام مزخرفاتتو بشنوم! اخراجی
/اما قربان نمیتونید منو الکی اخراج کنید
_مثلا چجوری الکی به عنوان یکی از کسایی که تونسته بیاد اینجا انقدر احمقی که حتی نمیتونی جواب بدی چند ماه چشممو دور دیدید و همیچین فاجعه ای پیش اومده اخراجی
دختره با بغض اتاق کوک ترک کرد و پیش پاش جیمین وارد اتاق شده و روی یکی از صندلی ها بم داد و به صورت اعصبانی کوک خیره شد
(جیمین&کوک_)
&کوک میدونم اعصبانی هستی اما مهمه درباره اون دختره ا/ت یچیزایی پیدا کردیم!
_هوف باشه حالا که بحث اون پرنسس دیوونه باز شد اروم میشم خب بگو!
&به اطلاعت دختره فامیلی هوانگو داره لقب بانو هوانگو داره وضع مالیش فوق العاده هست کارشم به طور عجیبی خوانندس توی رستورانای شیک معمولا از کسی هم اجازه نمیگیره و صاحب چندتا رستوران شیکه به نظرت اون یه...
_مطمئنم اون یه هر* زه نیست فقط قدرتشو داره خانواده چی؟
&هیچکس نیست.. خانوادش از دست داده یسری قصه ها
_اما من برادر زادشو دیدم
&شاید میخواد از کسایی مثل تو که مثل استاکر ها افتادی دنبالش برادر زادشو دور نگه داره
_من مثل یه استاکر نیوفتادم دنبالش جیمین به طور عجیبی این دختر منو یاد پرونده اون باند زیرزمینی میندازه اینارو بیخیال از اون پرونده و ادم نقاب دار ....
ساعت حدودا 𝟺:𝟶𝟶 بعد از ظهر بود چند روز بود خسته بودم و تو شرکت نبودم و به خیال خودم شرکت دادم دست جیمین دیگه از خونه موندن کلافه شده بودم (تیپ کاور فیک) لباسامو پوشیدم عینک افتابیمو زدم و سوییچ بنز مورد علاقم گرفتم و از عمارت خارج شدم و سوار شدم به سمت شرکت رفتم رسیدم شکرت عینکم دراوردم همه تعظیم میکردن میرفتن (جونگ کوک جز سهام مافیایی که گفتم باهاش کنار نمیکنه یه شرکت جواهر سازی معروف داره)
وارد اتاقم شدم پنجره باز کردم اوف روی صندلیم نشستم لپ تاپم باز کردم سعی کردم پرونده های بیشتری برسی کنم معمولا درباره صادرات جواهرات به ایتالیا و فرانسه زیاد بود معمولا ژاپن هم به برند ما علاقه داشت از هر طرف کشور های زیادی برند مارو میخواستن که متوجه پرونده سوئیس شدم! وارد پرونده شدم و سعی کردم اطلاعات شو چک کنم مبلغ زیادی به حساب شرکت واریز شده بود یه قرار داد با کسی که معلوم نیست کیه و تنهایی این مبلغ داده بسته شده به منشیم گفتم بیاد تقه ای به در زد و وارد شد و به سمتم اومد
(منشی / کوک _)
/کاری با من داشتید قربان؟
_اینجا یه پرونده ای هست که میخوام دربارش بدونم
/میتونم بپرسم کدوم پرونده رئیس کیم؟
_پرونده سوئیس، مبلغ زیادی به حساب شرکت واریز شده حدودا مال 2 ماه پیش بوده!
/راستیتش رئیس من اطلاعی درباره این پرونده ندارم!
_پس توی این اشغالدونی (مثلا جو میخواد بده بچم 😂) چه گوهی میخوری دقیقا؟
/قربان اخه من...
_نمیخوام مزخرفاتتو بشنوم! اخراجی
/اما قربان نمیتونید منو الکی اخراج کنید
_مثلا چجوری الکی به عنوان یکی از کسایی که تونسته بیاد اینجا انقدر احمقی که حتی نمیتونی جواب بدی چند ماه چشممو دور دیدید و همیچین فاجعه ای پیش اومده اخراجی
دختره با بغض اتاق کوک ترک کرد و پیش پاش جیمین وارد اتاق شده و روی یکی از صندلی ها بم داد و به صورت اعصبانی کوک خیره شد
(جیمین&کوک_)
&کوک میدونم اعصبانی هستی اما مهمه درباره اون دختره ا/ت یچیزایی پیدا کردیم!
_هوف باشه حالا که بحث اون پرنسس دیوونه باز شد اروم میشم خب بگو!
&به اطلاعت دختره فامیلی هوانگو داره لقب بانو هوانگو داره وضع مالیش فوق العاده هست کارشم به طور عجیبی خوانندس توی رستورانای شیک معمولا از کسی هم اجازه نمیگیره و صاحب چندتا رستوران شیکه به نظرت اون یه...
_مطمئنم اون یه هر* زه نیست فقط قدرتشو داره خانواده چی؟
&هیچکس نیست.. خانوادش از دست داده یسری قصه ها
_اما من برادر زادشو دیدم
&شاید میخواد از کسایی مثل تو که مثل استاکر ها افتادی دنبالش برادر زادشو دور نگه داره
_من مثل یه استاکر نیوفتادم دنبالش جیمین به طور عجیبی این دختر منو یاد پرونده اون باند زیرزمینی میندازه اینارو بیخیال از اون پرونده و ادم نقاب دار ....
۶.۹k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.