دیوانه بازی پارت 11 :
دیوانه بازی پارت 11 :
زمان 2۰15.....7 اکتبر :8 سال پیش
ویو ات :
صدای قدم های پر صداش توی اون کوچه تاریک میپیچید درحالی که دخترک با دست های خونی به طرف مقصدی میرفت که شاید کسی نجاتش بده پدر و مادرش پلیس بودند و توی خونه خودشون جلوی روی ات کشته شده بودن اون فقط یه نوجوون ساده بود با اینکه سن کمی نداشت اما مثل بچه ده ساله گریه میکرد و به سمت مقصدش میرفت مقصدش عمارت مین یونگی بود(تادا 🧸) . اما موفق نشد افتاد زمین چشم هاش بسته شد صبح بعد خودشو درحالی دید که لباساش عوض شدن و توی اتاقی مجلل خواب بود که با وارد شدن مین یونگی شوکه شد اون یه مرد 25 ساله بود حدودا ازش 11 سال بزگتر بود...
یونگی:از این به بعد تو متعلق به این عمارتی و بس
دوسال بعد ۲۰۱۷:
ات ویو:
بعد از اون اتفاق ها ماجرا ها یونگی شروع کرد به بازسازی من از طرز صحبت کردم تا طرز ارایش کردن و لباس پوشیدنم اون اینارو بهم یاد میاد و مراقبم بود من عاشقش بودم ماجرا از شبی شروع شد که یونگی منو بوسید(پشماتون ریخت نه؟ 🥲)
().
و اینجوری شد تو کریسمس 16 سالگیم با اون جاسوس یعنی یونگی ازدواج کردم! (یونگی تو اینجا یه جاسوس مافیاییه) و تو تولد 18 سالگیم فهمیدم بهم خیانت میکنه! ما تو این دو سال رابطمون فقط در حده بوسه بوده هیچوقت نمیتونستم اون کارو بکنم! منو یونگی طلاق گرفتیم را همونو جدا کردیم منم رفتم دانشگاه! توی 20 سالگیم کسی که پدر و مادرمو فریب داد کشتم و اموالشو به نفع خودم استفاده کردم و شروع کردم به ساختن برند خودم من کسی شدم که با خلافکارا قرار داد میبنده و دشمنارو نابود میکنه این ثروت منه! و ماجرا جونگ کوک! اون اون اتفاق تو سال 2019 افتاد توی یه مهمونی رقص پارتنرم اون شد اما من ماسک مجلسی داشتم یونگی توی اون سال غیب شد شایعه ها پشت من بود از اون موقع حس کردم...
خبببب این پارتنر تموم شد..
(اینو پاک کنم😂)
زمان 2۰15.....7 اکتبر :8 سال پیش
ویو ات :
صدای قدم های پر صداش توی اون کوچه تاریک میپیچید درحالی که دخترک با دست های خونی به طرف مقصدی میرفت که شاید کسی نجاتش بده پدر و مادرش پلیس بودند و توی خونه خودشون جلوی روی ات کشته شده بودن اون فقط یه نوجوون ساده بود با اینکه سن کمی نداشت اما مثل بچه ده ساله گریه میکرد و به سمت مقصدش میرفت مقصدش عمارت مین یونگی بود(تادا 🧸) . اما موفق نشد افتاد زمین چشم هاش بسته شد صبح بعد خودشو درحالی دید که لباساش عوض شدن و توی اتاقی مجلل خواب بود که با وارد شدن مین یونگی شوکه شد اون یه مرد 25 ساله بود حدودا ازش 11 سال بزگتر بود...
یونگی:از این به بعد تو متعلق به این عمارتی و بس
دوسال بعد ۲۰۱۷:
ات ویو:
بعد از اون اتفاق ها ماجرا ها یونگی شروع کرد به بازسازی من از طرز صحبت کردم تا طرز ارایش کردن و لباس پوشیدنم اون اینارو بهم یاد میاد و مراقبم بود من عاشقش بودم ماجرا از شبی شروع شد که یونگی منو بوسید(پشماتون ریخت نه؟ 🥲)
().
و اینجوری شد تو کریسمس 16 سالگیم با اون جاسوس یعنی یونگی ازدواج کردم! (یونگی تو اینجا یه جاسوس مافیاییه) و تو تولد 18 سالگیم فهمیدم بهم خیانت میکنه! ما تو این دو سال رابطمون فقط در حده بوسه بوده هیچوقت نمیتونستم اون کارو بکنم! منو یونگی طلاق گرفتیم را همونو جدا کردیم منم رفتم دانشگاه! توی 20 سالگیم کسی که پدر و مادرمو فریب داد کشتم و اموالشو به نفع خودم استفاده کردم و شروع کردم به ساختن برند خودم من کسی شدم که با خلافکارا قرار داد میبنده و دشمنارو نابود میکنه این ثروت منه! و ماجرا جونگ کوک! اون اون اتفاق تو سال 2019 افتاد توی یه مهمونی رقص پارتنرم اون شد اما من ماسک مجلسی داشتم یونگی توی اون سال غیب شد شایعه ها پشت من بود از اون موقع حس کردم...
خبببب این پارتنر تموم شد..
(اینو پاک کنم😂)
۹.۰k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.