پارت : 55
پارت : 55
بارام ویو :
«با صدای خش خش چیزی از خواب بیدار شدم
چشمامو نیمه باز کردم که دیدم شخصی سیاه پوش داخله اتاقه و چیزی که انگار مثله یه نامه یا یه پاکت بود داخله دستشه
همینطور چشمام رو نیمه باز گذاشته بودم که ببینم دیگه چیکار میکنه
که دیدم نامه رو گذاشت داخله دسته جی هو و بوسه ایی به سره جی هو و جی یو زد
و بعدش از پنجره رفت بیرون
همینکه از رفتنش مطلع شدم بلند شدم و رفتم کناره جی هو و نامه رو از دستش در اوردم»
_ متن _
« اگه میخوای بفهمی من کی ام همین الان از دره پشتیه عمارت بیا بیرون
من درست کناره بلند ترین درخت ایستادم»
_ پایان متن _
« نمیدونستم که برم یا نرم
دو دل بودم
اگه بلایی سرم می اورد چی؟
ولی فکر نکنم چون موقع رفتن روی سره جی هو و جی یو بوسه زد
رفتم سمته در و دست گیره رو چند بار به بالا و پایین حرکتش دادم که دیدم باز نمیشه
به پنجره نگاه کردم که دیدم همون تناب که اون شخص باهاش رفت بیرون هنوزم هستش
رفتم سمته پنجره و یه نگاه به پایین کردم
ارتفاعش زیاده
ولی من از ارتفاع نمیترسم
سریع رفتم و یه طرف تناب رو گرفتم و کم کم از پنجره اومدم بیرون
و تناب رو سفت گرفتم
و کم کم داشتم از طریق تناب و دیوار به زمین میرسیدم
که تناب پاره شد و افتادم پایین
اوففف خوبه که زیاد از زمین فاصله نداشتم وگرنه دست و پاهام میشکستن
داشتم از روی زمین بلند میشدم که صدای نگهبانا اومد
حتما بخاطره صداهایی که از افتادنم ایجاد شده اومدن
رفتم و به دیوار چسبیدم و جلوی دهنمو گرفتم که اگه اومدن نزدیک از ترس جیغ نکشم»
~: این صدای چی بود؟
☆ : کسی اینجاست؟
✓ : فکر کنم یه گربه بوده
☆ : اره
~ : خب دیگه بیاید بریم
☆ : اوهوم
« وقتی که از دور شدنشون مطلع شدم سریع رفتم پشته عمارت و دنباله دره پشتی گشتم»
_ کمی بعد _
«همینطور دارم دنباله دره پشتی میگردم»
بارام ویو :
«با صدای خش خش چیزی از خواب بیدار شدم
چشمامو نیمه باز کردم که دیدم شخصی سیاه پوش داخله اتاقه و چیزی که انگار مثله یه نامه یا یه پاکت بود داخله دستشه
همینطور چشمام رو نیمه باز گذاشته بودم که ببینم دیگه چیکار میکنه
که دیدم نامه رو گذاشت داخله دسته جی هو و بوسه ایی به سره جی هو و جی یو زد
و بعدش از پنجره رفت بیرون
همینکه از رفتنش مطلع شدم بلند شدم و رفتم کناره جی هو و نامه رو از دستش در اوردم»
_ متن _
« اگه میخوای بفهمی من کی ام همین الان از دره پشتیه عمارت بیا بیرون
من درست کناره بلند ترین درخت ایستادم»
_ پایان متن _
« نمیدونستم که برم یا نرم
دو دل بودم
اگه بلایی سرم می اورد چی؟
ولی فکر نکنم چون موقع رفتن روی سره جی هو و جی یو بوسه زد
رفتم سمته در و دست گیره رو چند بار به بالا و پایین حرکتش دادم که دیدم باز نمیشه
به پنجره نگاه کردم که دیدم همون تناب که اون شخص باهاش رفت بیرون هنوزم هستش
رفتم سمته پنجره و یه نگاه به پایین کردم
ارتفاعش زیاده
ولی من از ارتفاع نمیترسم
سریع رفتم و یه طرف تناب رو گرفتم و کم کم از پنجره اومدم بیرون
و تناب رو سفت گرفتم
و کم کم داشتم از طریق تناب و دیوار به زمین میرسیدم
که تناب پاره شد و افتادم پایین
اوففف خوبه که زیاد از زمین فاصله نداشتم وگرنه دست و پاهام میشکستن
داشتم از روی زمین بلند میشدم که صدای نگهبانا اومد
حتما بخاطره صداهایی که از افتادنم ایجاد شده اومدن
رفتم و به دیوار چسبیدم و جلوی دهنمو گرفتم که اگه اومدن نزدیک از ترس جیغ نکشم»
~: این صدای چی بود؟
☆ : کسی اینجاست؟
✓ : فکر کنم یه گربه بوده
☆ : اره
~ : خب دیگه بیاید بریم
☆ : اوهوم
« وقتی که از دور شدنشون مطلع شدم سریع رفتم پشته عمارت و دنباله دره پشتی گشتم»
_ کمی بعد _
«همینطور دارم دنباله دره پشتی میگردم»
۲۷.۹k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.