نشسته ام گوشه مسجد گوهرشاد

نشسته ام گوشه مسجد گوهرشاد...
کمی مانده تا اذان ظهر...
روضه خوان روضه امام حسن مجتبی علیه السلام میخواند...
و من میان اشکهایم به کربلا فکر میکنم...
و من هرکس، هر بار روضه ای میخواند دلم میرود کربلا...
و من هربار میگویم حسن، گوشه چشمی به حسین(ع) دارم...
و هربار میگویم حسین، دلم میرود تا بقیع...
و انگار بین الحرمین من فاصله میان مدینه تا کربلاست...
و گاهی جمع میان این دو میشود کوچه...😢😭😢
دیدگاه ها (۱۷)

سفر تمام شد...آدمیزاد بعضی وقتها مصلحت خیلی اتفاقات زندگی اش...

همسفر توی سفر آدم خیلی مهمه...اصلا شاید بخاطر همینم هست که م...

اجازه بدهلااقل یکی از دست‌هایت از خوابم بیرون بماندترجیحاً آ...

می‌توانی برای آمدنت بهترین قسمتِ روز را برداریهمان قسمتی که ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط