بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
پاسخ قسمت سوم :
چنان چه از آیت الله ناصر مکارم شیرازی نقل شد: این سخن ظلم بزرگی است به علمایی که از ابتدا تا امروز به دنبال حفظ مکتب اسلام و تشیع بوده و هستند. یعنی شیخ طوسی، سید مرتضی، سید رضی، شهید اول و شهید ثانی و...، که سالها زندان را تحمل کرده و خونشان نیز در این راه ریخته شده است، اسلام را نجات ندادهاند و فردوسی آن را نجات داده است.
خُب این سخن واقعاً حق است و نقد غلوّ و انحراف گوینده است ونه نقد فردوسی. چنان که توضیح دادند: برخی میگویند که هدف از مطرح کردن این حرفها این است که با روحانیت مبارزه کنند و نقش آن را کمرنگ نمایند، همچنین گفته میشود که هدفشان قرار دادن مکتب ایرانی در برابر نظام جمهوری اسلامی ایران است تا ما را از سایر کشورهای اسلامی جدا سازند.
عدهای نیز خواستند داستانهای مطروحه در شعر و ادب فردوسی و به ویژه شاهنامه را اثری در مقابل قرآن کریم و نهج البلاغه مطرح کنند که مثلاً به زبان فارسی بیان شده است! خُب بدیهی است که این تحریف کنه و پیام آثار ارزشمند و حکیمانه و الهام گرفته از آموزههای اسلامیِ فردوسی از یک سو و ایجاد انحراف در اذهان عمومی از سوی دیگر است و مورد نقد قرار میگیرد و حتی سند میآورند که اگر چه فردوسی در ابتدای شاهنامه به زنده کردن زبان پارسی بالید، اما در انتها از این که وقت صرف داستانسرایی کرده پشیمان شده و در قصیدهی بلندی گفته است:
سخنهای پیغمبران خدای - بگویم بدان کش بود عقل ورای
من از هر دری گفته دارم بسی - شنیدند گفتار من هر کسی
سخنهای شاهان با رأی و داد - به سخت و به سست و بلند و گشاد
کنون گر مرا روز چندی بقاست - دگر نسپرم جز همه راه راست
نگویم دگر داستان ملوک - دلم سیر شد ز آستان ملوک
نگویم سخنهای بیهوده هیچ - به بیهوده گفتن نگیرم بسیج
که آن داستانها دورغ است پاک - دو صد زان نیرزد به یک مشت خاک
ز پیغمبران گفت باید سخن - که جز راستیشان نبُد بیخ و بن
مرحوم علامه طهرانی (ره) و بسیاری از بزرگان و علمای دیگر، با این کج رویها و سوء استفادهها و تحریفها علیه اسلام و بزرگان علم، ادب، فرهنگ، هنر و از جمله شعر مخالفت داشته و دارند.(پایان)
پاسخ قسمت سوم :
چنان چه از آیت الله ناصر مکارم شیرازی نقل شد: این سخن ظلم بزرگی است به علمایی که از ابتدا تا امروز به دنبال حفظ مکتب اسلام و تشیع بوده و هستند. یعنی شیخ طوسی، سید مرتضی، سید رضی، شهید اول و شهید ثانی و...، که سالها زندان را تحمل کرده و خونشان نیز در این راه ریخته شده است، اسلام را نجات ندادهاند و فردوسی آن را نجات داده است.
خُب این سخن واقعاً حق است و نقد غلوّ و انحراف گوینده است ونه نقد فردوسی. چنان که توضیح دادند: برخی میگویند که هدف از مطرح کردن این حرفها این است که با روحانیت مبارزه کنند و نقش آن را کمرنگ نمایند، همچنین گفته میشود که هدفشان قرار دادن مکتب ایرانی در برابر نظام جمهوری اسلامی ایران است تا ما را از سایر کشورهای اسلامی جدا سازند.
عدهای نیز خواستند داستانهای مطروحه در شعر و ادب فردوسی و به ویژه شاهنامه را اثری در مقابل قرآن کریم و نهج البلاغه مطرح کنند که مثلاً به زبان فارسی بیان شده است! خُب بدیهی است که این تحریف کنه و پیام آثار ارزشمند و حکیمانه و الهام گرفته از آموزههای اسلامیِ فردوسی از یک سو و ایجاد انحراف در اذهان عمومی از سوی دیگر است و مورد نقد قرار میگیرد و حتی سند میآورند که اگر چه فردوسی در ابتدای شاهنامه به زنده کردن زبان پارسی بالید، اما در انتها از این که وقت صرف داستانسرایی کرده پشیمان شده و در قصیدهی بلندی گفته است:
سخنهای پیغمبران خدای - بگویم بدان کش بود عقل ورای
من از هر دری گفته دارم بسی - شنیدند گفتار من هر کسی
سخنهای شاهان با رأی و داد - به سخت و به سست و بلند و گشاد
کنون گر مرا روز چندی بقاست - دگر نسپرم جز همه راه راست
نگویم دگر داستان ملوک - دلم سیر شد ز آستان ملوک
نگویم سخنهای بیهوده هیچ - به بیهوده گفتن نگیرم بسیج
که آن داستانها دورغ است پاک - دو صد زان نیرزد به یک مشت خاک
ز پیغمبران گفت باید سخن - که جز راستیشان نبُد بیخ و بن
مرحوم علامه طهرانی (ره) و بسیاری از بزرگان و علمای دیگر، با این کج رویها و سوء استفادهها و تحریفها علیه اسلام و بزرگان علم، ادب، فرهنگ، هنر و از جمله شعر مخالفت داشته و دارند.(پایان)
- ۳۰۱
- ۰۴ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط