عشق خونین

《عشق خونین 》
پا ت ۴۶

جیمین : پس برام اون کتاب رو میخری
جین : آره حتما
ات : چه کتابی منم میخوام
جین : داستان پادشاه و کنیز جیمین از او داستان خیلی خوشش اومده گفتم براش میخرم فردا شب وقتی اومدین جشن بهت میدم
سوی جانگ: چه جشنی
جین : مگه شما خبر ندارید سالگرد شرکت یونگی اینا ... یعنی جشن تو عمارت یونگی هستش
سویون : اونی ما هم میریم
ات : آره یونگی تاکید کرد باید بریم
جیمین : من که نمیرم
سویون: جیمین میخواهی خونه تنها بمونی
جیمین : نه تنها نیستم خاله پیشمه
ات : نمیشه یونگی گفت ترو هم ببرم گفت اگه نیای اون ناراحت میشه
جیمین با پوزخند خنده کرد و گفت
جیمین: چی نه بابا مین یونگی منو دعوت کرده پس باید مدال بهش بدیم
ات : اووو این مدل حرف زدن رو از کجا یاد گرفتی
سوی جانگ به سمته خودش انگشت اش رو گرفت و با اشاره و آروم با لحجه انگلیسی گفت
سوی جانگ: me
ات : هی جانگ خوشم نمیاد اینجوری حرف نزن
سوی جانگ: به هر دو چشم های کورم چشم ... ولی خداییش خیلی خستم
سوی جانگ رو کاناپه ولو شد و سرش رو گذاشت رو کوسن
سویون که مشغول گوشیش بود رو هول داد افتاد رو زمین و خنده ای کرد
سویون با اخم و گفت
سویون : اونی ببین این پرو رو ...
جیمین خنده ای کرد و گفت
جیمین : سویون میگه خست هستش اون آب رو روش بریز
سوی جانگ: نه نه صبر کن
سویون زود آب رو برداشت و روش ریخت ...
ات : دستت درد نکنه جیمین همین .. همین کافی بود که تشویقش کنی
جیمین خنده ای کرد و به مبل تکیه داد
جیمین : چه خوشگل شدی آقا جانگ
سوی جانگ نشست و کوسن رو سمته جیمین پرت کرد و با عصبانیت گفت
سوی جانگ: ب*جنس ع*وضی
ات : پاشو جانگ پیراهنت رو عوض کن مریض میشی
سوی جانگ بلند شد و سمته اتاقش رفت ...
سویون : میگم عمو یونگی تهیونگ رو هم میشناسه
ات : آره فکر کنم میشناسه چطور
سویون لبخندی زد و گفت
سویون : امم هیچی
جیمین شیطون بلند شد و کنار سویون نشست
آروم دم گوشش گفت
جیمین : تو عاشقشی
سویون : تو از کجا میدونی
جیمین دستش رو گذاشت رو دهنش و خنده ارومی کرد
جیمین : حتس زدم
سویون : ترو خدا به هیچ کس نگو مخصوصا هیونگ جانگ
ات : بچه ها چی دارید میگید
جیمین : با من آشتی کردی
ات : هنوز نه
جین : اووو جیمین خدا به دادت برسه دختری. رو ناراحت کردی که خوشحال کردنش کشتن آدم رو میخواد
جیمین: اگه با من آشتی کنه من براش همه آدم ها رو میکشم
ات خنده ای کرد و گفت
ات : پس خوش به حالم ....
دیدگاه ها (۲)

《 عشق خونین 》پارت ۴۷ات جلو اینه نشسته بود و با لباس بلند قرم...

《 عشق خونین 》پارت ۴۵از جلو جیمین کنار رفت سمته سالن رفت و بع...

آممممممم پسرم رو نگاه کنید

پارت ۵۵ات: جیمین دیشت انجامش دادیم 😣جیمین: میدونم هیچ وقت او...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط