عشق جاودان
عشق جاودان
پارت ۱۲۴
یک ساعتی آیومی و شوگو موندن و بعدش رفتن. من و دازای خسته بودیم
چویا: هوفف بلاخره با شوگو آشتی کردی
دازای: از قبل برنامه ریزی کرده بودی؟
چویا: صبحی به ذهنم رسید که شما باهم آشتی کنید ولی نمیتونستم چیکار کنم که آیومی بهم کمک کرد
دازای: آها ، راستی آقای هونگ زنگ زد گفت جواب امتحانت اومده
چویا: چیی ، جوابش چیشد؟
دازای: قبول شدی
چویا: اوه خوبه ، سال جدید رو میتونم برم
دازای: چویا، اگر دوست نداری مدرسه نرو
چویا: نه ، خودم دوست دارم برم
دازای: باشه ، بریم بخوابیم؟
چویا: باشه
باهم روی تخت خوابیدیم. دازای بغلم کرد و از شدت خستگی سریع خوابم برد
ویو دازای
با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم . موری سان بود
دازای: الو؟
موری: سلام دازای
دازای: سلام ، چیشده
موری: فرد مورد نظر زودتر از موعد رسیده
دازای: جدی؟ الان کجاست ؟
موری:فعلا توی هواپیماست ولی تا چند دقیقه دیگه میرسه یوکوهاما
دازای: باشه من الان میرم
گوشی رو قطع کردم. چویا خواب بود ، آروم بلند شدم و لباس هام رو عوض کردم و به سمت فرودگاه حرکت کردم
پارت ۱۲۴
یک ساعتی آیومی و شوگو موندن و بعدش رفتن. من و دازای خسته بودیم
چویا: هوفف بلاخره با شوگو آشتی کردی
دازای: از قبل برنامه ریزی کرده بودی؟
چویا: صبحی به ذهنم رسید که شما باهم آشتی کنید ولی نمیتونستم چیکار کنم که آیومی بهم کمک کرد
دازای: آها ، راستی آقای هونگ زنگ زد گفت جواب امتحانت اومده
چویا: چیی ، جوابش چیشد؟
دازای: قبول شدی
چویا: اوه خوبه ، سال جدید رو میتونم برم
دازای: چویا، اگر دوست نداری مدرسه نرو
چویا: نه ، خودم دوست دارم برم
دازای: باشه ، بریم بخوابیم؟
چویا: باشه
باهم روی تخت خوابیدیم. دازای بغلم کرد و از شدت خستگی سریع خوابم برد
ویو دازای
با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم . موری سان بود
دازای: الو؟
موری: سلام دازای
دازای: سلام ، چیشده
موری: فرد مورد نظر زودتر از موعد رسیده
دازای: جدی؟ الان کجاست ؟
موری:فعلا توی هواپیماست ولی تا چند دقیقه دیگه میرسه یوکوهاما
دازای: باشه من الان میرم
گوشی رو قطع کردم. چویا خواب بود ، آروم بلند شدم و لباس هام رو عوض کردم و به سمت فرودگاه حرکت کردم
- ۲.۶k
- ۲۶ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط