فالو فالو
فالو =فالو
شروع فصل سوم
p...1
دوماه. بعد
ییبو بعد از مرگ ژان تو خودش رفت خیلی خشن شد و حالا به یه شاهزاده سرد و خشن تبدیل شده
دینگ یوشی لیژان به لاویان برده و چند وقتی شده که لیژان شده خدمتکار شخصی دینگ یوشی
چند وقتی بود که میخواستن به سلیب اتش حمله کنن که ییبو گقثته بود چند وقتی میخواد نقشه عقب بندازه بخاطر از دست دادن ژان ناراحت بود اما حالا احساسات ییبو کاملا دفن شده و مغرور شده بود
دینگ یوشی به لیژان علاقه مند شده و خیلی دوستش داره اما لیژان هنوزم مرگ خوانوادش فراموش نکرده و دینگ یوشی مقصر مرگ اونا میدونه با اینکه دینگ یوشی تنها کسی بود لیژان دوستش داره یوشوشین هم یکی از خدمتکارا قصر لاویان شده
چن ژیوان هم که تو این دوماه با ییبو و دینگ یوشی میونش خیلی خوب شده بود
سلیب اتش با نیانگما متعد شده بود و
چنگ تو این دوماه با برادرش خیلی سرد شده بود و از کار های چن ژیوان ناراضی بود بخاطر مرگ ژان هم خیلی ناراحت بود چونکه اون تنها دوستی بود که داشت گونگ جون هم یکی از فرمانده ها شده بود دیگه حضور اون تو قصر برای چنگ عادی شده بود چونکه زیاد بهش توجه نمیکرد اما هنوزم یه حس هایی بهش داشت
و قلمرو مالیشان حالا به اسم ..اریندل ..تعقیر دادن جزو قلمرو اواندل شده
ییبو درسته احساساتشو دفن کرده بود ولی همیشه تو خلوت خودش فلوت میزدو به یاد ژان بود همیشه تمامه خاطراتشو یا ژان مرور میکرد لی هن برگشته بودو چینیونگم باخودش اورده بود و رابطه پدر چینیونگ با پادشاه اواندل بد شده بود
لی هن ..قربان اینجا چیکار میکند
ییبو..کاری داری بگو کاری نداری برو
لی هن..راستش چوجینگی میخاد هرچی پناهنده از قلمرویه فتح شده موندرو بکشه
و پادشاهم موافقت کرده
ییبو..یروز هم نشد اینادردسر درست نکنن باشه برو خودم حلش میکنم
لی هن..قربان من کجا برم من باید از شما محافظ کنم
ییبو..وقتی میگم برو یعنی برو ...با داد
لی هن..بله معذرت میخام عدای احترام کردو رفت
وقتی داشت باخودش میرفت گفت
تو این دوماه خیلی رفتارش عوض شده
لایک فالو یادتون نره خشملام🫶🏻❤
شروع فصل سوم
p...1
دوماه. بعد
ییبو بعد از مرگ ژان تو خودش رفت خیلی خشن شد و حالا به یه شاهزاده سرد و خشن تبدیل شده
دینگ یوشی لیژان به لاویان برده و چند وقتی شده که لیژان شده خدمتکار شخصی دینگ یوشی
چند وقتی بود که میخواستن به سلیب اتش حمله کنن که ییبو گقثته بود چند وقتی میخواد نقشه عقب بندازه بخاطر از دست دادن ژان ناراحت بود اما حالا احساسات ییبو کاملا دفن شده و مغرور شده بود
دینگ یوشی به لیژان علاقه مند شده و خیلی دوستش داره اما لیژان هنوزم مرگ خوانوادش فراموش نکرده و دینگ یوشی مقصر مرگ اونا میدونه با اینکه دینگ یوشی تنها کسی بود لیژان دوستش داره یوشوشین هم یکی از خدمتکارا قصر لاویان شده
چن ژیوان هم که تو این دوماه با ییبو و دینگ یوشی میونش خیلی خوب شده بود
سلیب اتش با نیانگما متعد شده بود و
چنگ تو این دوماه با برادرش خیلی سرد شده بود و از کار های چن ژیوان ناراضی بود بخاطر مرگ ژان هم خیلی ناراحت بود چونکه اون تنها دوستی بود که داشت گونگ جون هم یکی از فرمانده ها شده بود دیگه حضور اون تو قصر برای چنگ عادی شده بود چونکه زیاد بهش توجه نمیکرد اما هنوزم یه حس هایی بهش داشت
و قلمرو مالیشان حالا به اسم ..اریندل ..تعقیر دادن جزو قلمرو اواندل شده
ییبو درسته احساساتشو دفن کرده بود ولی همیشه تو خلوت خودش فلوت میزدو به یاد ژان بود همیشه تمامه خاطراتشو یا ژان مرور میکرد لی هن برگشته بودو چینیونگم باخودش اورده بود و رابطه پدر چینیونگ با پادشاه اواندل بد شده بود
لی هن ..قربان اینجا چیکار میکند
ییبو..کاری داری بگو کاری نداری برو
لی هن..راستش چوجینگی میخاد هرچی پناهنده از قلمرویه فتح شده موندرو بکشه
و پادشاهم موافقت کرده
ییبو..یروز هم نشد اینادردسر درست نکنن باشه برو خودم حلش میکنم
لی هن..قربان من کجا برم من باید از شما محافظ کنم
ییبو..وقتی میگم برو یعنی برو ...با داد
لی هن..بله معذرت میخام عدای احترام کردو رفت
وقتی داشت باخودش میرفت گفت
تو این دوماه خیلی رفتارش عوض شده
لایک فالو یادتون نره خشملام🫶🏻❤
- ۱.۸k
- ۱۳ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط