p
p...2
ییبو پیش پدرش رفت
پادشاه اواندل... برای چی اومدی
ییبو.. یه چیزایی شایعه شده
چوجینگی حضور داشت
پادشاه.. بگو
ییبو ..در مورد پناهنده ها
چوجینگی.ما به این نتیجه رسیدیم که نیازی به اونا نداریم به نظرم باید کشور از وجود نحس اونا پاک کنیم
ییبو.دفعه آخرت باشه مزاحم حرف من و پدرم میشی
چوجینگی.مگه چی گفتم
پارشاه.ادبتو حفض کن ییبو
چوجینگی.. من دیگه میرم با ناراحتی رفت
پادشاه.صد دفعه گفتم وقتی با چوجینگی حرف میزنی باید درست صحبت کنی
ییبو.. واقعا فکر کردین من با اون درست حرف میزنم اون فقط دنبال یه فرصته تا خودشو بالا بکشه چطور چشماتونو روو این کاراش میبندین
پادشاه.. دیگه نمیخوام بشنوم حالا که اینطور شد در مورد پناهنده ها هر کاری که چوجینگی گفت انجام میدیم
ییبو.اما
پادشاه.اما اگر نداریم
ییبو با عصبانی رفت
ییبو که اومد بیرون متوجه شدچوجینگی بیرون بود
چوجینگی.. صحبت با عالیجناب چطور بود
ییبو.با وجود تو عوضی خوب پیش نرفت
چوجینگی.منظورت چیه من هرگز نمیخوام بین شما و پدرتون اختلاف بیفته
ییبو ..معلومه من که میدونم از اینکه نزاشتم به مراد دلت برسی میخوایی تلافی کنی
چوجینگی.اگه منظرتون از اینه که نخواستیم با من نامزد بشین درک میکنم بخاطر معشوقه که داشتین
ییبو ..این موضوع از کجا میدونی
چوجینگی..راستش من از هرجایی که شده خبر میگیرم
ییبو ..فهمیدم از دهن شی چو حرف کشیدی فقط اون میدونست
چوجینگی ..درسته اما مهم اینه که من هنوزم برای به دست اوردن تو اومید دارم
ییبو ..تا وقتی که من یه نفر دیگه دوست دارم تو هیچ جایی تو قلبم نداری
چوجینگی اون مرده
ییبو داد زد خفه شو به تو هیچ ربطی نداره بعد رفت
چوجینگی.. بلاخره که مال من میشی
چینیونگ اومده بود تو فرقه شیطان
موجین..عه اینجایی حالت خوبه
چینیونگ..اره اومدم اون بچه رو ببینم
موجین..خوب شد که اومدی اونم دلتنگت بود
چینیونگ..واقعاکه نمیتونی وقتی من اینجا نیستم ازش خوب مراقبت کنی
موجین..ناسلامتی من یه فارمانده فرقه شیطان هستم وقت ندارم ازش مراقبت کنم راستی حاله بانو لی مین چانگ چطوره تو اواندل
چینیونگ..خوبه ولی بنظرم دلش برای برادرش تنگ شده پادشاه فرقه شیطان کجاست؟
موجین ..اون کلی کار سرش ریخته لونم دلش برای بانو لی مین تنگ شده ولی نمیخاد جونشو به خطر بندازه
چینیونگ ..خب خوبه پس من دیگه رفتم
موجین..باشه مراقب خودت و اون بچه باش
توهم وقتی میایی به فرقه شیطان مراقب باش کسی متوجه نشه
چینیونگ..باشه
خب حتما براتون سواله که چینیونگ چرا تو فرقه شیطان هست خب بزودی خودتون میفهمین...
چن ژیوان تو زمان حال خیلی جدی و خون سرد مغرور شده بود و یکمم بی رحم خلاصه که حالا همه اشراف زاده از حساب میبرن تو شیلارو
ییبو پیش پدرش رفت
پادشاه اواندل... برای چی اومدی
ییبو.. یه چیزایی شایعه شده
چوجینگی حضور داشت
پادشاه.. بگو
ییبو ..در مورد پناهنده ها
چوجینگی.ما به این نتیجه رسیدیم که نیازی به اونا نداریم به نظرم باید کشور از وجود نحس اونا پاک کنیم
ییبو.دفعه آخرت باشه مزاحم حرف من و پدرم میشی
چوجینگی.مگه چی گفتم
پارشاه.ادبتو حفض کن ییبو
چوجینگی.. من دیگه میرم با ناراحتی رفت
پادشاه.صد دفعه گفتم وقتی با چوجینگی حرف میزنی باید درست صحبت کنی
ییبو.. واقعا فکر کردین من با اون درست حرف میزنم اون فقط دنبال یه فرصته تا خودشو بالا بکشه چطور چشماتونو روو این کاراش میبندین
پادشاه.. دیگه نمیخوام بشنوم حالا که اینطور شد در مورد پناهنده ها هر کاری که چوجینگی گفت انجام میدیم
ییبو.اما
پادشاه.اما اگر نداریم
ییبو با عصبانی رفت
ییبو که اومد بیرون متوجه شدچوجینگی بیرون بود
چوجینگی.. صحبت با عالیجناب چطور بود
ییبو.با وجود تو عوضی خوب پیش نرفت
چوجینگی.منظورت چیه من هرگز نمیخوام بین شما و پدرتون اختلاف بیفته
ییبو ..معلومه من که میدونم از اینکه نزاشتم به مراد دلت برسی میخوایی تلافی کنی
چوجینگی.اگه منظرتون از اینه که نخواستیم با من نامزد بشین درک میکنم بخاطر معشوقه که داشتین
ییبو ..این موضوع از کجا میدونی
چوجینگی..راستش من از هرجایی که شده خبر میگیرم
ییبو ..فهمیدم از دهن شی چو حرف کشیدی فقط اون میدونست
چوجینگی ..درسته اما مهم اینه که من هنوزم برای به دست اوردن تو اومید دارم
ییبو ..تا وقتی که من یه نفر دیگه دوست دارم تو هیچ جایی تو قلبم نداری
چوجینگی اون مرده
ییبو داد زد خفه شو به تو هیچ ربطی نداره بعد رفت
چوجینگی.. بلاخره که مال من میشی
چینیونگ اومده بود تو فرقه شیطان
موجین..عه اینجایی حالت خوبه
چینیونگ..اره اومدم اون بچه رو ببینم
موجین..خوب شد که اومدی اونم دلتنگت بود
چینیونگ..واقعاکه نمیتونی وقتی من اینجا نیستم ازش خوب مراقبت کنی
موجین..ناسلامتی من یه فارمانده فرقه شیطان هستم وقت ندارم ازش مراقبت کنم راستی حاله بانو لی مین چانگ چطوره تو اواندل
چینیونگ..خوبه ولی بنظرم دلش برای برادرش تنگ شده پادشاه فرقه شیطان کجاست؟
موجین ..اون کلی کار سرش ریخته لونم دلش برای بانو لی مین تنگ شده ولی نمیخاد جونشو به خطر بندازه
چینیونگ ..خب خوبه پس من دیگه رفتم
موجین..باشه مراقب خودت و اون بچه باش
توهم وقتی میایی به فرقه شیطان مراقب باش کسی متوجه نشه
چینیونگ..باشه
خب حتما براتون سواله که چینیونگ چرا تو فرقه شیطان هست خب بزودی خودتون میفهمین...
چن ژیوان تو زمان حال خیلی جدی و خون سرد مغرور شده بود و یکمم بی رحم خلاصه که حالا همه اشراف زاده از حساب میبرن تو شیلارو
- ۲.۰k
- ۱۳ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط