عشق جاودانه pt10
عشق جاودانه pt10
@#~$÷×سلام
-سلام
#خب ات ببین تو میری تو یکم میشینی بعدش میری اونجایی که اون حستش اون معمولا سمت میزی که نوشیدنی سرو میشه میشینه میری اونجا باهاش یکم صحبت میکنی گرم میگیری اونم معمولا اونحا کاری انجام نمیده پس میبرتت خونه ما هم ادرس خونشو پیدا میکنیم بقیش گردن خودمونه
~اها راستی ات اینم اون امپوله
@این برا چیه
امپول بیهوشی وقتی خواستم فرار کنم این کمک میکنه
÷فکر خوبیه
×ات حاضری
ارع
$موفق باشی فایتینگ (با لحن تهیونگ)
-ات مطمئنی حاضری(اروم)
اره
-پس موفق باشی،ما حواسمون بهت هست نگران نباش
اوهومم
بعد از تموم شدن حرف پسرا من اول رفتم داخل چون پسرا عکسشو دیشب بهم نشون دادن قیافشو میشناسم پیداش کردم رفتم نزدیکش نشستم و یه نوشیدنی سفارش دادم
از دو طرف نگاه های سنگینی رو خودم احساس کردم یکیشو که میدونستم لی جانگ ولی اون یکی رو نه نگاهی به لی جانگ کردمو لبخندی زدم که باعث شد اونم لبخند بزنه بعد چند مین بلند شد خواست بره که سریع لیوان نوشیدنی رو برداشتم رفتم سمتش از عمد تنه زدم بهش که باعث شد نوشیدنی روش بریزه
(علامت لی جانگ:∆)
+اخ ببخشید معذرت میخوام
∆چیز مهمی نیست
+ بیاین تو دستشویی براتون پاکش کنم
∆چیز مهمی نیست خودم درستش میکنم
+ نه لطفا با من بیاییم
(رفتن داخل دستشویی)
+ واقعا معذرت میخوام
∆اشکالی نداره(با حالت لاس زدن)
سعی مردم وقتی صورتو میارم بالا تو صورتش باشم پس همین کارم کردم
∆دختر خوشگلی هستی ،بدن خوبی داری(با صدای اروم و خمار تو گوش ات)
+ مرسی
∆دوست دارم با این بدن امشب خوش بگذرونم
+ شاید بتونی
∆اوه پس خودتم میخوای
+ امم شاید
∆بیا فعلن بریم بشینیم بعدش میریم خونه ی من
+ باشه
«««ویو جونکوک»»»
نکاه ات و لی جانگ میکردم که یهو لی جانگ بلند شد رفت ولی ات با لیوان نوشیدنی رفت سمت جانگ و تنه ای بهش زد که نوشیدنی روش بریزه و بعد از اونم رفتن دستشویی پنج دقیقه ای بود که رفته بودن وقتی برگشتم لی جانگ دست انداخته بود روی شونه ی ات حرصم گرفته بود اما چرا باید اینطوری میشدم اون یه دختر معمولیه من کاری با اون ندارم
«««ویو ات»»»
رفتیم بیرون و نشتیم رو یه مبل دوباره نوشیدنی سفارش داد نگاهی رو خودم حس کردم سعی کردم پیداش کنم و اون نگاه متعلق به جونکوک بود اما من سریع نگامو به لی جانگ دادم تا شک نکنه
کی میریم خونه
∆عجله داری شیطون
شاید
ببخشید دیر شد
@#~$÷×سلام
-سلام
#خب ات ببین تو میری تو یکم میشینی بعدش میری اونجایی که اون حستش اون معمولا سمت میزی که نوشیدنی سرو میشه میشینه میری اونجا باهاش یکم صحبت میکنی گرم میگیری اونم معمولا اونحا کاری انجام نمیده پس میبرتت خونه ما هم ادرس خونشو پیدا میکنیم بقیش گردن خودمونه
~اها راستی ات اینم اون امپوله
@این برا چیه
امپول بیهوشی وقتی خواستم فرار کنم این کمک میکنه
÷فکر خوبیه
×ات حاضری
ارع
$موفق باشی فایتینگ (با لحن تهیونگ)
-ات مطمئنی حاضری(اروم)
اره
-پس موفق باشی،ما حواسمون بهت هست نگران نباش
اوهومم
بعد از تموم شدن حرف پسرا من اول رفتم داخل چون پسرا عکسشو دیشب بهم نشون دادن قیافشو میشناسم پیداش کردم رفتم نزدیکش نشستم و یه نوشیدنی سفارش دادم
از دو طرف نگاه های سنگینی رو خودم احساس کردم یکیشو که میدونستم لی جانگ ولی اون یکی رو نه نگاهی به لی جانگ کردمو لبخندی زدم که باعث شد اونم لبخند بزنه بعد چند مین بلند شد خواست بره که سریع لیوان نوشیدنی رو برداشتم رفتم سمتش از عمد تنه زدم بهش که باعث شد نوشیدنی روش بریزه
(علامت لی جانگ:∆)
+اخ ببخشید معذرت میخوام
∆چیز مهمی نیست
+ بیاین تو دستشویی براتون پاکش کنم
∆چیز مهمی نیست خودم درستش میکنم
+ نه لطفا با من بیاییم
(رفتن داخل دستشویی)
+ واقعا معذرت میخوام
∆اشکالی نداره(با حالت لاس زدن)
سعی مردم وقتی صورتو میارم بالا تو صورتش باشم پس همین کارم کردم
∆دختر خوشگلی هستی ،بدن خوبی داری(با صدای اروم و خمار تو گوش ات)
+ مرسی
∆دوست دارم با این بدن امشب خوش بگذرونم
+ شاید بتونی
∆اوه پس خودتم میخوای
+ امم شاید
∆بیا فعلن بریم بشینیم بعدش میریم خونه ی من
+ باشه
«««ویو جونکوک»»»
نکاه ات و لی جانگ میکردم که یهو لی جانگ بلند شد رفت ولی ات با لیوان نوشیدنی رفت سمت جانگ و تنه ای بهش زد که نوشیدنی روش بریزه و بعد از اونم رفتن دستشویی پنج دقیقه ای بود که رفته بودن وقتی برگشتم لی جانگ دست انداخته بود روی شونه ی ات حرصم گرفته بود اما چرا باید اینطوری میشدم اون یه دختر معمولیه من کاری با اون ندارم
«««ویو ات»»»
رفتیم بیرون و نشتیم رو یه مبل دوباره نوشیدنی سفارش داد نگاهی رو خودم حس کردم سعی کردم پیداش کنم و اون نگاه متعلق به جونکوک بود اما من سریع نگامو به لی جانگ دادم تا شک نکنه
کی میریم خونه
∆عجله داری شیطون
شاید
ببخشید دیر شد
۱۲.۰k
۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.