Saqi Eshq

Saqi Eshq:
نمی توانم نگاهم را کنترل کنم!

جوانی از عالمی پرسید: من جوان هستم و نمی توانم نگاه خود را از نامحرم منع کنم... چاره ام چیست!؟

عالم نیز کوزه ای پر از شیر به او داد و به او توصیه کرد که کوزه را سالم به جایی ببرد و هیچ چیز از کوزه بیرون نریزد و از شخصی درخواست کرد او را همراهی کند و اگر شیر را ریخت ؛ جلوی همه مردم او را کتک بزند
جوان کوزه را سالم به مقصد رساند و چیزی بیرون نریخت...

عالم ازاو پرسید: چند دختر سر راه خود دیدی؟؟

جوان جواب داد: هیچ! فقط به فکر آن بودم که شیر را نریزم که مبادا جلوی مردم کتک بخورم و خار و خفیف بشوم...

عالم گفت: این حکایت مومنی است که همیشه خدا را ناظر بر کارهایش می بیند...
واز روز قیامت وحساب و کتابش که مبادا در نظر مردم خار و خفیف شود
دیدگاه ها (۲)

Saqi Eshq:نگاه همه به پرده سینما بود.(جشنواره فیلم های 10دقی...

لقمان گفت: ای فرزندم اگر چیزی هم وزن دانه خردل در دل سنگ باش...

امام صادق: عقل چیزی است که به وسیله آن خدا پرستش شود و بهشت ...

تقوا در دنیای مجازی:خدای دنیای مجازی همان خدای دنیای واقعیست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط