سرنوشت
#سرنوشت
#Part۱۵
میخای من بهت کمک کنم از شرش خلاص شی؟
سوالی نگاش کردم که گف: ببین من میتونم بهت کمک کنم میدونم این خاسته از طرف یه غریبه که هنوز دوروزه باهاش اشنا شدی یکم غیر طبیعیه ولی واقعا میخام کمکت کنم البنه اگه دوس داری یه لحظه سکوت کردم و گفتم: اخه من هنوز هیچ اقدامی برا طلاق انجام نکردم نمیدونم چقد طول میکشه در ضمن چند دیقه مکث کردم که گف: وکیل داری؟
گفتم راستش منکه دارم بهتون میگم که هنوز هیچ کاری نکردم باشه ای گفتو ماشینو روشن کرد و براه افتاد بعد نیم ساعت به ساختمون خیلی بزرگ رسیدیم پیاده شد منم پیاده شدمو دنبالش میرفتم وقتی وارد ساختمون شد همه هرکی تهیونگو میدید سلام میکرد متقابلا جواب سلامشونو میداد به یه سالن رسیدیم با ورودمون یه اقایی به سمتمون اومد و روبهش گف: عه تو چرا اومدی میگفتی من میومدم
تهیونگ بهش گف: اولا سلام دوما شما کارای حقوقی شرکت منو دادی دست زیر دستات بهمون یه سری نمیزنی الانم چون کارم پیشت گیره اومدم
پسره چش قره ای بهش رفتو گف: حالا چیکارم داری
تهیونگ گف: این خانوم که اینحاس میخاد ازشوهرش طلاق بگیرم میخام کمکش کنی
پسره روبهم لبخندی زدو گف: سلام من پارک جیمین وکیل اقای کیم هستم
متقابلا سلام کردمو گفتم: ممنون از کمکتون من لی اتم ببخشید میشه خصوصی باهاتون حرف بزنم؟
باشه ای گفتو منو به سمت اتاقش هدایت کرد تهیونگم سرگرم حرف زدن با بقیه کارمندا بود منم باجیمین رفتم اتاقش کل قضیه خودمو هه سو رو بهش گفتم که بهم گف هر کمکی ازم برمیاد میکنم و اینکه اگ اون بخاد طلاقت بده وگرنه یکم سخت میشه...
#Part۱۵
میخای من بهت کمک کنم از شرش خلاص شی؟
سوالی نگاش کردم که گف: ببین من میتونم بهت کمک کنم میدونم این خاسته از طرف یه غریبه که هنوز دوروزه باهاش اشنا شدی یکم غیر طبیعیه ولی واقعا میخام کمکت کنم البنه اگه دوس داری یه لحظه سکوت کردم و گفتم: اخه من هنوز هیچ اقدامی برا طلاق انجام نکردم نمیدونم چقد طول میکشه در ضمن چند دیقه مکث کردم که گف: وکیل داری؟
گفتم راستش منکه دارم بهتون میگم که هنوز هیچ کاری نکردم باشه ای گفتو ماشینو روشن کرد و براه افتاد بعد نیم ساعت به ساختمون خیلی بزرگ رسیدیم پیاده شد منم پیاده شدمو دنبالش میرفتم وقتی وارد ساختمون شد همه هرکی تهیونگو میدید سلام میکرد متقابلا جواب سلامشونو میداد به یه سالن رسیدیم با ورودمون یه اقایی به سمتمون اومد و روبهش گف: عه تو چرا اومدی میگفتی من میومدم
تهیونگ بهش گف: اولا سلام دوما شما کارای حقوقی شرکت منو دادی دست زیر دستات بهمون یه سری نمیزنی الانم چون کارم پیشت گیره اومدم
پسره چش قره ای بهش رفتو گف: حالا چیکارم داری
تهیونگ گف: این خانوم که اینحاس میخاد ازشوهرش طلاق بگیرم میخام کمکش کنی
پسره روبهم لبخندی زدو گف: سلام من پارک جیمین وکیل اقای کیم هستم
متقابلا سلام کردمو گفتم: ممنون از کمکتون من لی اتم ببخشید میشه خصوصی باهاتون حرف بزنم؟
باشه ای گفتو منو به سمت اتاقش هدایت کرد تهیونگم سرگرم حرف زدن با بقیه کارمندا بود منم باجیمین رفتم اتاقش کل قضیه خودمو هه سو رو بهش گفتم که بهم گف هر کمکی ازم برمیاد میکنم و اینکه اگ اون بخاد طلاقت بده وگرنه یکم سخت میشه...
۱۳.۶k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.