ا.ت:(بغضش گرفته)
ا.ت:(بغضش گرفته)
ا.ت:از اتاقم بیرون نیومدم و تا شب تو اتاقم بودم جونگ کوک هم بهم حتا یه سر نزد نمیدونم چیکار کردم اینجوری شده
دیدم برام یه پیامک اومده که
ناشناس:بیا به این ادرس تا زنده بمونی
سریع به سمت اون آدرس حرکت کردم و وقتی رسیدم یکی چشامو بست
ا.ت:ت.تو کی هستی چیکار میکنییی
چشامو باز کرد دیدم جونگ کوک جلو زانو زده
جونگ کوک:پرنسس کوچولوی من ببخشید اگه امروز باهات سرد بودم همش به خاطر این سوپرایزم بود میخام یه جمله ی خیلی قشنگیو بهت بگم
جونگ کوک:با من ازدواج میکنی؟
ا.ت:(گریش گرفته)ام ام اممم قبول میکنممم
دیدم جونگ کوک پرید بغلم
جونگ کوک:عاشقتم لعنتی عاشقتممم
ا.ت:منم خیلی دوست دارم بانیی
ا.ت:از اتاقم بیرون نیومدم و تا شب تو اتاقم بودم جونگ کوک هم بهم حتا یه سر نزد نمیدونم چیکار کردم اینجوری شده
دیدم برام یه پیامک اومده که
ناشناس:بیا به این ادرس تا زنده بمونی
سریع به سمت اون آدرس حرکت کردم و وقتی رسیدم یکی چشامو بست
ا.ت:ت.تو کی هستی چیکار میکنییی
چشامو باز کرد دیدم جونگ کوک جلو زانو زده
جونگ کوک:پرنسس کوچولوی من ببخشید اگه امروز باهات سرد بودم همش به خاطر این سوپرایزم بود میخام یه جمله ی خیلی قشنگیو بهت بگم
جونگ کوک:با من ازدواج میکنی؟
ا.ت:(گریش گرفته)ام ام اممم قبول میکنممم
دیدم جونگ کوک پرید بغلم
جونگ کوک:عاشقتم لعنتی عاشقتممم
ا.ت:منم خیلی دوست دارم بانیی
۶.۶k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.