چند ساعت بعد .........
چند ساعت بعد .........
جونگ کوک:ا.ت
ا.ت:جونم
جونگ کوک:اگه من یه روزی ازت درخواست ازدواج کردم قبول میکنی
ا.ت:اممم
جونگ کوک:بگو
ا.ت:باید فکر کنم
جونگ کوک:اوم فقط گفتم اگه شاید درخواست نکردم یا عاشق یکی دیگه شدم از کجا معلوم
ا.ت:چییی
با این حرفش احساس کردم یه سطل آب ریختن روم
جونگ کوک :برو اون ور میخوام برم صبحونه بوخورم
ا.ت:ب.باش
ا.ت ویو:یهو چرا انقد سرد شد
جونگ کوک:خدمتکار صبحونه رو بیار ا.ت توهم میخوای نیای نیا دیگه واسم مهم نیست
ا.ت:چرا یهو اینجوری شدی
جونگ کوک:هوم چجوری
ا.ت:یهو خیلی سرد شدی
جونگ کوک:از این به بعد همینم نیستم
جونگ کوک:ا.ت
ا.ت:جونم
جونگ کوک:اگه من یه روزی ازت درخواست ازدواج کردم قبول میکنی
ا.ت:اممم
جونگ کوک:بگو
ا.ت:باید فکر کنم
جونگ کوک:اوم فقط گفتم اگه شاید درخواست نکردم یا عاشق یکی دیگه شدم از کجا معلوم
ا.ت:چییی
با این حرفش احساس کردم یه سطل آب ریختن روم
جونگ کوک :برو اون ور میخوام برم صبحونه بوخورم
ا.ت:ب.باش
ا.ت ویو:یهو چرا انقد سرد شد
جونگ کوک:خدمتکار صبحونه رو بیار ا.ت توهم میخوای نیای نیا دیگه واسم مهم نیست
ا.ت:چرا یهو اینجوری شدی
جونگ کوک:هوم چجوری
ا.ت:یهو خیلی سرد شدی
جونگ کوک:از این به بعد همینم نیستم
۶.۲k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.