جرقه عشق پارت ۳۱
گرفت بوس بارونم کرد لپمو گونمو گردنم من:عاا دوباره شروع کردی کوک:گفتم بوس بارونت میکنم من:آخه کوک:آخه چی من:گشنمه☺(یعنی وسط بوس😐😂😂) کوک:آه خیله خوب خوب تونستی در بری بریم صبحونه درست کنیم من:بریم رفتیم صبحونمونو خوردیم بعد پاشدیم میزو جمع کردیم جونگ کوک نگام میکرد من:به چی نگاه میکنی کوک:به بدنت من:نگاه کردن داره هیز کوک:دوست دارم نگاه کنم بدن عشقمه خودم دیشب لختت کردم(چقدر پررو😐😂خداروشکر معلمه تاریخ نیست😐😂😂😂😂😂😂) یه زیرچشی نگاش کردم کوک:چیه پیشی کوچولو عصبی شدی من:به نظرت چی میاد کوک:ام خیله خوب خیله خوب بعد اومد نزدیکم شد بعد قیافمو درست کردم لبخند زدم کوک:لعنتی وقتی زیرچشی نگام میکنی فکر میکنه یه گربه وحشی شده😍فقط بخند اخمم نکن من:باشه کوک:عزیزم بعد اومد بغلم کرد کوک:نظرت چیه بریم بیرون من:کجا مثلا کوک:لب صاحل من:بریم کوک:تا شب میخوام بمونیم تا ستاره هارو ببینیم من:باشه کوک:لباست خوبه نمیخواد عوضش کنی خندیدم گفتم من:خیله خوب چون تو گفتی بعد رفت یه لباس پوشید و اومد رفتیم لب صاحل کفشمو در آوردم و رفتم رو ماسه ها و باید از رو سنگ میرفتیم پایین جونگ کوک رفت پایین یهو یه کرم دیدم من:ایییی کوک:چیه من:کرم کوک:کجا من:جلو پام بعد جونگ کوک دور کمرمو گرفت و آوردم پایین از رو سنگ من:فقط از اینجا دور شیم کوک:خیله خوب عشقم یهو لرزیدم کوک:چیه من:چندشم شد جونگ کوک خندید دستمو گرفت پامو میزاشتم رو شنا رفتیم جلو جونگ کوک یه سنگ برداشت انداخت تو آب ده بار تلب تلب شد و رفت عقب من:اووو چجوری شد کوک:اینجوری دوباره زد همونجوری رفت من:به منم یاد بده کوک:باشه یدونه سنگ بهم داد کوک:باید زور داشته باشی محکم بکوب یدونه زدم محکم همش یدونه کوک:آخی زور نداری من:میزنم تو سرتا مسخره نکن کوک:خیله خوب ببخشید عشقم یه بار دیگه بنداز بعد تا شب همینجوری مینداختم آخر شد و ۹ تا رفت کوک:آهااااانننننننن شد من:شدددددد ولی کتفم درد میکنه😐 کوک:بیا بشین کمرمون درد گرفت نشستیم رو زمین که یه بچه داشت نگاهمون میکرد پسر بود و فقط دو سالش بود وایساده بود اینه فندوق بود نگاش کردم من:وویی چه خوشگله به من نگاه میکرد(بچه عاشقت شد☺😂) رفتم جلو میدونستم نمیتونه اسمشو بگه کوک:کجا من:بچه دوست دارم خوب چهار دست و پا رفتم جلوش لپشو کشیدم من:سلام تنهایی مامان بابات کو با دست نشون داد اونور و نشون داد جونگ کوک یه نگاه کرد داشتن عشق بازی میکردن کوک:نگاه کن بچه رو ول کردن😐(دسته کمی از شماها ندارن😂😂😂😂😂😐😂😂شما از اینام بدترین😂😐☺) لپشو کشیدم من:گوگولی مگولی بچه:مامان من:نه من مامانت نیستم مامانت اونجاست (از الان مامان شد😐😂😂😂😂) اومد بغلم کرد و رفت من:خدااا😢 بعد بای بای کرد
۱۸.۲k
۰۴ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.