dark world ࿐
با قدم هاش وارد شد همه با دیدنش بهش تعظیم کوتاهی میکردند نگاهی به پیست انداخت که دخترا به سکسی ترین حالت ممکن میرقصیدن علاقه ای به اون بدن های دخترونه نداشت شاید دلش میخاست یکی زیرش باشه که اونو به قدرت برسونه نه یه زن که فقط بلده زبون بریزه به روبه روش خیره شد پدر و مادرش منتظر بودن تا بیاد و رسما همسر ایندشو تعیین کنن با قدم های بندش به سمتشون رفت و همه جا سکوت شد لوسیفر شروع به حرف زدن کرد:«همتون خوب میدونید ما برای چی اینجاییم اومدیم که پسرم همسر ایندشو انتخاب کنه برای اینکار نام افرادی را که میخونم بیان تا پسرم یکی از اونها رو انتخاب کنه به امید شکست دادن تمام انسان های زمین...» تهیونگ روی جایگاه خودش نشست و منتظر موند تا بقیه بیان و اون تصمیم نهایی رو بگیره رینو شروع به خاندن اسم ها کرد:« بانو لیا از خاندان لوردن»*اعتراف میکنم از روی فمای کی رول کپی کردم *تهیونگ با شنیدن اسم بانو پاهاشو به زمین کوبید او نمیخاست هیچ زنی رو ببینه بعد پدرش دخترعموی خنگشو کاندید کرده بود؟! واقعا از نظرش مسخره میرسید منتظر موند تا رینو ادامه ی اسمارو بخونه و یکی یکی همه رفتن فقط اخرین نفر مونده بود و هیچکس نظرشو جلب نکرده بود که با اسم اخری که خوند نیشخندی روی صورتش ظاهر شد:«جونگ کوک از خاندان الیوت» همیشه دلش میخاست جونگ کوک رو ماله خودش کنه و این کارش کاملا منطقی بود اون تنها فردی بود که میتونست با حتی سلام کردنش تهیونگو به اوج برسونه
۱۰.۰k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.