part☆8☆
part☆8☆
جیسو:با همون اجازه که تو بدون اجازه منو اوردی اینجا
تهونگ: درش بیار
جیسو: منو ببر خونه لباس بر دارم بعد درش میارم
تهونگ: هیشش برو دم در تا بیام بربم لباس برات بخرم تا دست از سر لباسام برداری
کوک:اوهوم جنی بعد ظهر بهتون زنگ میزنه بگه زنگ زد بگو بوسانی
ا.ت: که اینطور ولی یاد اون صحنه تو فیلمه افتادم .....
کوک: تو هم اون فیلمو دیدی من که عاشقشم
ا.ت: اره اون پسره رو یادته چقدر کراش بود
کوک: اره یادته تو قسمت ۵ ....
تهونگ: برو این لباس بپوش ببین بهت میاد
جیسو: من از این ابنا نمیپوشم
تهونگ: سزیع باش
..جیسو بزور لباس میپوشه تهونگ مات خشگلیش میشه..
تهونگ: چقدر زشت شدی عوض کن
جیسو:من از اول گفتم
،،،دوتا لباس راحتی سه تا لباس بیرونی دوتا لباس خواب سه تا لباس جشن گرفت اومدن،،
جیسو:شماره کار بده تا بزنم کارت
تهونگ:: قراره جور دیگه حساب بشه
،،و به رون جیسو نگاه میکنه،،
جیسوو: هول اصلا نخواستم ا.ت کارت داره خودم میخرم
تهونگ:شوخی کردم تو لباسای منو نپوش حساب میشه
جیسوو: نترس کسی لباساتو نمیپوشه گشاد
ا.ت:اره اخرش دختره زندونی شد مرد بخاطر عاشقی تو اون صحنه گریه کردم
کوک: منم
گارسون: خانم اقا نمیخواهید برید از ساعت هشت اینجایید
کوک: مگه ساعت چنده
گارسون:۲
کوک: بریم
ا.ت: من میرم حساب کنم
جیسو: ا.ت کجایی ا.ت گوه خوردم دیگه تنهات نمیزارم گوشیت چرا خاموشه خدا ا.ت نجات بده دیگه ازارش نمیدم خدیا اتفاقی برای ا.ت افتاده باشه خودمو میکشم"ترسیده نگران"
تهونگ: نگران نباش الاناس بیاد حس ششم قوی
جیسو: تهونگ اگه اتفاقی برای ا.ت افتاده باشه خودمو هق هق نمیبخشم هق (با گریه هق هق به معنی گریه)
تهونگ: نترس الان میرم دنبالشون
جیسو: من جز ا.ت کسی دیگه ای ندارم نزدیک ده ساعته نیست هق هق
تهونگ : صدای در اومد فک کنم اومد
جیسو: صبر کن ا.ت نفهمه گریه کردم بهش بگو غذا خورده خوابه
تهونگ: عجب مگه الان گریه نمیکردی
جیسو: خوب حالا ببین کیه
پایان
جیسو:با همون اجازه که تو بدون اجازه منو اوردی اینجا
تهونگ: درش بیار
جیسو: منو ببر خونه لباس بر دارم بعد درش میارم
تهونگ: هیشش برو دم در تا بیام بربم لباس برات بخرم تا دست از سر لباسام برداری
کوک:اوهوم جنی بعد ظهر بهتون زنگ میزنه بگه زنگ زد بگو بوسانی
ا.ت: که اینطور ولی یاد اون صحنه تو فیلمه افتادم .....
کوک: تو هم اون فیلمو دیدی من که عاشقشم
ا.ت: اره اون پسره رو یادته چقدر کراش بود
کوک: اره یادته تو قسمت ۵ ....
تهونگ: برو این لباس بپوش ببین بهت میاد
جیسو: من از این ابنا نمیپوشم
تهونگ: سزیع باش
..جیسو بزور لباس میپوشه تهونگ مات خشگلیش میشه..
تهونگ: چقدر زشت شدی عوض کن
جیسو:من از اول گفتم
،،،دوتا لباس راحتی سه تا لباس بیرونی دوتا لباس خواب سه تا لباس جشن گرفت اومدن،،
جیسو:شماره کار بده تا بزنم کارت
تهونگ:: قراره جور دیگه حساب بشه
،،و به رون جیسو نگاه میکنه،،
جیسوو: هول اصلا نخواستم ا.ت کارت داره خودم میخرم
تهونگ:شوخی کردم تو لباسای منو نپوش حساب میشه
جیسوو: نترس کسی لباساتو نمیپوشه گشاد
ا.ت:اره اخرش دختره زندونی شد مرد بخاطر عاشقی تو اون صحنه گریه کردم
کوک: منم
گارسون: خانم اقا نمیخواهید برید از ساعت هشت اینجایید
کوک: مگه ساعت چنده
گارسون:۲
کوک: بریم
ا.ت: من میرم حساب کنم
جیسو: ا.ت کجایی ا.ت گوه خوردم دیگه تنهات نمیزارم گوشیت چرا خاموشه خدا ا.ت نجات بده دیگه ازارش نمیدم خدیا اتفاقی برای ا.ت افتاده باشه خودمو میکشم"ترسیده نگران"
تهونگ: نگران نباش الاناس بیاد حس ششم قوی
جیسو: تهونگ اگه اتفاقی برای ا.ت افتاده باشه خودمو هق هق نمیبخشم هق (با گریه هق هق به معنی گریه)
تهونگ: نترس الان میرم دنبالشون
جیسو: من جز ا.ت کسی دیگه ای ندارم نزدیک ده ساعته نیست هق هق
تهونگ : صدای در اومد فک کنم اومد
جیسو: صبر کن ا.ت نفهمه گریه کردم بهش بگو غذا خورده خوابه
تهونگ: عجب مگه الان گریه نمیکردی
جیسو: خوب حالا ببین کیه
پایان
۲.۰k
۰۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.