سرنوشت
#سرنوشت
#Part۳۰
روبه دانی گفتم: ببخشید یکم شوکه شدم در جواب گف: کسی که باید ازش عذرخواهی کنی من نیستم باید از اون عذربخوای
کلافه بسمت ته هو رفتم داشت لیوان مشروبو سر میکشید تک سرفه ای کردم بسمتم برگشت بهش گفتم: ببخشید یدفعه هول شدم معذرت میخام هنوز حرفم تموم نشده بود که صدای تهیونگ از بلند گو پخش شد: سلام دوستان مطمئنم همتون منو میشناسین امروز منو خانوم بورا تو یکی از مهم ترین مزایده های کره عنوان برنده مزایده رو گرفتیم و میخام از همه کارمندامون که تو این چند روز خیلی زحمت کشیدن تشکر کنم و همچنین از شریکم خانوم بورا هم نهایت تشکر. رو. دارم
یهو بورا اومد دستشو دور بازوش انداخت در گوشش یه چیزی گف که باعث شد لبخندی رو لبش بشینه
رسما داشت اشکم درمیومد بلافاصله بعد صحبت های تهیونگ موزیک ملایمی پخش شد همه دختر پسرا رفتن وسط داشتن میرقصیدن که ته هو گف: میای بریم برقصیم
منم برا اینکه بتونم از دلش دربیارم باشه ای گفتم شروع کردیم به رقصیدن همه داشتن میرقصیدن تهیونگم با بورا میرقصید بعد از تموم شدن رقص برگشتیم سر جاهامون ته هو انگار مست شده بود تلو تلو میخورد منم بیخیال سمت دسشویی رفتم وقتی کارم تموم شد اومدم بیرون داشتم میرفتم انگار یکی داشت پشت سرم میومد برگشتم دیدم ته هوعه بسمتش رفتم گفتم: حالت خوبه چرا اینجایی؟
یهو بسمتم حمله ورشد هی داشت میومد جلو من میرفتم عقب به دیوار برخورد کردم دستشو دو طرف گذاشت و گفت: شنیدم شوهر کرده بودی چرا بهم نگفتی حق بجانب گفتم: به توچه مگه چیکارمی که بهت بگم یهو صورتشو یک سانتی متری صورتم کردو گفت: میخای امشب مال من بشی بهت حال میدم چطوره؟
سیلی بهش زدمو گفتم:......
#Part۳۰
روبه دانی گفتم: ببخشید یکم شوکه شدم در جواب گف: کسی که باید ازش عذرخواهی کنی من نیستم باید از اون عذربخوای
کلافه بسمت ته هو رفتم داشت لیوان مشروبو سر میکشید تک سرفه ای کردم بسمتم برگشت بهش گفتم: ببخشید یدفعه هول شدم معذرت میخام هنوز حرفم تموم نشده بود که صدای تهیونگ از بلند گو پخش شد: سلام دوستان مطمئنم همتون منو میشناسین امروز منو خانوم بورا تو یکی از مهم ترین مزایده های کره عنوان برنده مزایده رو گرفتیم و میخام از همه کارمندامون که تو این چند روز خیلی زحمت کشیدن تشکر کنم و همچنین از شریکم خانوم بورا هم نهایت تشکر. رو. دارم
یهو بورا اومد دستشو دور بازوش انداخت در گوشش یه چیزی گف که باعث شد لبخندی رو لبش بشینه
رسما داشت اشکم درمیومد بلافاصله بعد صحبت های تهیونگ موزیک ملایمی پخش شد همه دختر پسرا رفتن وسط داشتن میرقصیدن که ته هو گف: میای بریم برقصیم
منم برا اینکه بتونم از دلش دربیارم باشه ای گفتم شروع کردیم به رقصیدن همه داشتن میرقصیدن تهیونگم با بورا میرقصید بعد از تموم شدن رقص برگشتیم سر جاهامون ته هو انگار مست شده بود تلو تلو میخورد منم بیخیال سمت دسشویی رفتم وقتی کارم تموم شد اومدم بیرون داشتم میرفتم انگار یکی داشت پشت سرم میومد برگشتم دیدم ته هوعه بسمتش رفتم گفتم: حالت خوبه چرا اینجایی؟
یهو بسمتم حمله ورشد هی داشت میومد جلو من میرفتم عقب به دیوار برخورد کردم دستشو دو طرف گذاشت و گفت: شنیدم شوهر کرده بودی چرا بهم نگفتی حق بجانب گفتم: به توچه مگه چیکارمی که بهت بگم یهو صورتشو یک سانتی متری صورتم کردو گفت: میخای امشب مال من بشی بهت حال میدم چطوره؟
سیلی بهش زدمو گفتم:......
۱۳.۷k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.