P

P.3

که جونگ کوک شروع کرد به خندیدن

ا.ت:
-چته چیزه خنده داری هست بگو ما هم بخندیم

جونگ کوک دست ا.ت و گرفت و کشیدش تو بغلش و گفت:
-کوچولوووو تو کلا قدت ۱۶۰ چرا زبونت از قدت دراز تره اخهههه

ا.ت زد به سینه ی کوک و می‌خواست بلند شه که کوک سفت تر گرفتش و گفت:
-بیبی چرا انقدر لجبازی از رو نمیری ها؟ *تار موی ا.ت و خیلی آروم نوازش میکرد*

ا.ت:
-تو چرا کاری می‌کنی من بخوام یه دنده بشم هوم؟

جونگ کوک:
-چون لجبازیت و دوس دارم

ا.ت:
-پس ببین کرم از خودته

جونگ کوک :
-بوس؟

ا.ت:
-فکرشم نکن بعد مجبور کردن اینکه پاهای بوگندوتو ماساژ بدم

جونگ کوک:
-خیلی نامردی پاهای من کجاششش بوگندووو بعدشم تو که فقط زانوم و ماساژ دادی ...

ا.ت:
-به هر حالللل من یه پرنسسم نباید با من اینجوری رفتار مبکردی ..

جونگ کوک:
-ا.ت تروخودا جوری رفتار نکن که انگار من یزیدم هرروز دارم ازت کار میکشم

ا.ت:
-پس چییی تو از معلم ریاضی هم بدتری ولی خب چون آنقدر پسر خوبی بودی ...

جونگ کوک:
- نیاز به اجازه ی تو یا درخواست تو ندارم خودم کارم و انجام میدم ...

و لباش و روی لبای ا.ت گزاشت و دیگه دیگه

برو درست و بخون خجالت بکش

پایان

اولیتیوس هستم ستاد تو خماری گزاشتن 🫡
دیدگاه ها (۹)

P.1جونگ کوک :-ا.ت چرت و پرت نگو چرا آخه همیشه از این حرفا می...

P.2جونگ کوک :ا.ت هر چی دوست داری بهم بگو حرصت و سرم خالی کن ...

P.2شروع کرد یه بار دیگه بهش زنگ زد اینبار همون بار اول که بو...

P.1_عالیه حالا سعی کنید پاهاتون و به بالا بیشتر حرکت بدید حس...

قلب یخیپارت ۱۲از زبان ا/ت:هم کنجکاو شده بودم هم ناراحت، نمید...

...بیا باهم فرار کنیم.‌‌..🥀پارت اخر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط