شاهزاده من🍷فصل 1
شاهزاده من🍷فصل 1
# پارت ۳۲
ویو ته : به چشمای تیلهایش زل زده بودم که گفت ...
ا.ت : تهیونگ ... چیزی شده ؟
تهیونگ : تو منو یاد یه پسری میندازی چشمات درست مثل اونه ولی رنگش فرق داره ( لبخند مستطیلی )
ا.ت : اسم پسره چیه هالا که تونسته طوری دل تهیونگ منو ببره که تهیونگ چشاشم فراموش نکرده ؟ ( نیشخند )
ته : ای بلا ... اسمش جونگکوکه کوکی صداش میزنم ( لبخند )
ا.ت : چیییییییییی ؟ ( جیغ )
ته : چرا جیغ میزنی ؟ ( گوشاش رو گرف )
ا.ت : راستش ... خب را ... راستش اون ... او ... اون پسری که ... که تو جنگل ... بو ... بود جون ... جونگ کوک بود ( سرش رو انداخت پایین )
ته : چیییییی ؟ تو ... ا.ت ... تو با نگهبان جنگل دوست بودییییییییییییی ( جیغ با تعجب )
ا.ت : ببخشید ( گریه )
ته : چرا گریه میکنی ؟ ( آروم )
ا.ت : آخه ... حق ... آخه عصبانی ...حق ... شدی الان ... حق ... جیغ کشیدی ( گریه )
ته : وا نه نترس کاریت ندارم من به کوک اعتماد دارم فقط اینکه باورم نمیشه بهم نگفتی
ا.ت : آخه میترسیدم بدونی که با یه پسری همسن و سال تو دوستم ( اشکاش رو پاکید )
ته : وا مگه من دوونم ببین خانم کوچولو من بهت اعتماد دارم و میدونم دوسم داری و خودتم میدونی که عاشقتم پس بیخیال ( آروم صورت ا.ت رو قاب کرد و با انگشت شستش قطرههای اشک رو کنار زد )
ا.ت : ته میدونی چرا عاشقت شدم ؟
ته : چون خیلی جنتلمن و ژذاب و خوش اخلاقم ؟ ( پوزخند )
ا.ت : آره اونم هست ولی این منو بیشتر عاشقت میکنه چون میدونم دوسم داری و توی یه رابطه اعتماد از همه چیز مهم تره یه دختر تمام اعتمادش رو برای این عشق وسط میزاره برای همینکه من دوست دارم و میدونی معنی غیرت یعنی چی ؟ ( لبخند )
ته : معلومه یه پسر اگه یکی رو دوست داشته باشه روش غیرت داره و ....
# پارت ۳۲
ویو ته : به چشمای تیلهایش زل زده بودم که گفت ...
ا.ت : تهیونگ ... چیزی شده ؟
تهیونگ : تو منو یاد یه پسری میندازی چشمات درست مثل اونه ولی رنگش فرق داره ( لبخند مستطیلی )
ا.ت : اسم پسره چیه هالا که تونسته طوری دل تهیونگ منو ببره که تهیونگ چشاشم فراموش نکرده ؟ ( نیشخند )
ته : ای بلا ... اسمش جونگکوکه کوکی صداش میزنم ( لبخند )
ا.ت : چیییییییییی ؟ ( جیغ )
ته : چرا جیغ میزنی ؟ ( گوشاش رو گرف )
ا.ت : راستش ... خب را ... راستش اون ... او ... اون پسری که ... که تو جنگل ... بو ... بود جون ... جونگ کوک بود ( سرش رو انداخت پایین )
ته : چیییییی ؟ تو ... ا.ت ... تو با نگهبان جنگل دوست بودییییییییییییی ( جیغ با تعجب )
ا.ت : ببخشید ( گریه )
ته : چرا گریه میکنی ؟ ( آروم )
ا.ت : آخه ... حق ... آخه عصبانی ...حق ... شدی الان ... حق ... جیغ کشیدی ( گریه )
ته : وا نه نترس کاریت ندارم من به کوک اعتماد دارم فقط اینکه باورم نمیشه بهم نگفتی
ا.ت : آخه میترسیدم بدونی که با یه پسری همسن و سال تو دوستم ( اشکاش رو پاکید )
ته : وا مگه من دوونم ببین خانم کوچولو من بهت اعتماد دارم و میدونم دوسم داری و خودتم میدونی که عاشقتم پس بیخیال ( آروم صورت ا.ت رو قاب کرد و با انگشت شستش قطرههای اشک رو کنار زد )
ا.ت : ته میدونی چرا عاشقت شدم ؟
ته : چون خیلی جنتلمن و ژذاب و خوش اخلاقم ؟ ( پوزخند )
ا.ت : آره اونم هست ولی این منو بیشتر عاشقت میکنه چون میدونم دوسم داری و توی یه رابطه اعتماد از همه چیز مهم تره یه دختر تمام اعتمادش رو برای این عشق وسط میزاره برای همینکه من دوست دارم و میدونی معنی غیرت یعنی چی ؟ ( لبخند )
ته : معلومه یه پسر اگه یکی رو دوست داشته باشه روش غیرت داره و ....
۴.۵k
۰۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.