پارت نهم

پارت نهم

تهیونگ بعد نیم ساعت مامان ات رو برد و رسوند خونه و برگشت بیمارستان
خیلی عصبی بود
یعنی اون قول هایی که میگفت من هیچی ازت پنهان نمیکنم دروغ بود؟
یا مواقعی که تب میکرد و میگفت سرما خوردم چی؟اونم دروغ بود؟
«خلاصه صبح شد و ات مرخص شد»
_ساعت 10:25*خونه_
تهیونگ داشت ات رو میبرد به اتاقش که
_میخوام همینجا بمونم تو اتاقم حوصلم سر میره
+حرف نزن
_ولم کن میگم میخوام بمونم
که تهیونگ ات رو در لحظه ول کرد و ات چون تعدل نداشت افتاد رو زانوش که کبود شده بود
بغض داشت اما بلند شد و رفت روی مبل تکی نشست
همه از رفتار تهیونگ تعجب کردن بودن
نامجون:هی تهیونگ چت شده
+هیونگ لطفا کاری به کارم نداشته باش
هوپ:بگو چت شده
+از دختر عزیزتون بپرسید
یونگی:ات دعوا کردین؟
_نه چیز مهمی نبود
+مهم نیست؟*پوزخند*
نامجون:حرف بزن دیگه
+لابد توهم میدونستی نگفتی
کوک:هیونگ یا بگو یا دربارش حرف نزن
+این دختر عزیز تر از جونتون 15 ساله مشکل قلبی داره
نامجون:چرنده
+حرف مامانتم چرنده*عربده*
_تهیونگ ساکت شو
+تو یکی ببند دهنتو، چرا تا الان نگفتی*داد خیلی بلند*
_بس کن دیگه*پاهاشو تو شکمش جمع کرده و دستش رو گذاشته رو قلبش*
جین:هی تهیونگ اروم باش بیا پیشم بشین
+باشه هیونگ
نامجون:چرا؟
_چی چرا؟اینکه بگم یا نه به خودم مربوطه نه شما*بغض داره و قلبش رو محکم فشار میده؟
نامجون:چرا قلبت اینجوری شد؟
_نگرانت بودم
نامجون:15 سال پیش چه مرگم بود که نگرانم بودی؟
_وقتی رفتی تو اتاق عمل...وقتی حاضر نشدی اگه خدایی نکرده نیای بیرون از اتاق عمل منو ببینی و با یونگی رفتی بیرون...چطور میتونستم اروم باشم و گریه نکنم؟چطور میتونستم زنده بمونم؟منی که تمام جونم به تو وصل بود*تمام حرف هاش با گریه بود و اخر به هق هق افتاد*
نامجون:ایگوووو کوچولو ببینمت*اومد از زیر بغلت گرفت و عین بچه ها پاهاتو دورش حلقه کردی*اروم باش فدات شم هیچی نیست قربونت برم...تقصیر منه میدونم ببخشید قربون قلب کوچولوت برم من
دیدگاه ها (۱)

پارت دهمتهیونگ که تا الان ساکت بود بلند شد و رفت سمت ات و نا...

پارت یازدهم(اخر) _برام اب...هیچی خودم میرم*لنگون لنگون رفت پ...

پارت هشتمبعد چند دقیقه صدای باز شدن در اومد، ات با دیدن مادر...

پارت هفتمموقع خواب بود، همه رفته بودن خونه ولی تهیونگ تصمیم ...

پارت ۲۰ات: اخ جیمین سرشو از تو گردن از بیرون میاره جیمین: بی...

وقتی بعد دعوا میخوای باهاشون کات کنی🖤نامجون: اوففف بسه بیا آ...

جیمین فیک زندگی پارت ۹۴#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط