ادامه پارت قبل

سوهی:اینش به تو ربطی نداره...میتونید ببریدش
سون وو:هی رو قولت هستی دیگه؟
سوهی:بهش فک میکنم
درحالی‌که میرفتم داد هاش رو میشنیدم
سون وو:یاااااا قول دادی یااااا
سوهی:خب این از اولین جز بیا بریم اونجا
جونگکوک:گفتش اونجا خطرناکه
سوهی:تو امروز چته؟چی میگی ها؟خب خطرناک باشه به کتف چپم
جونگکوک:باشه بریم
سوهی:سوار شدیم و حرکت کردیم با لباس های شخصی رفتیم که کسی شک نکنه
تقریبا رسیدیم اسلحه هامون رو آماده کردیم و از ماشین پیاده شدیم...
کوچه های کوچیک و بزرگ که پر از آدم هایی که مواد مصرف میکنن
وارد که شدیم همه جا پر از آدم بود رفتیم جلوتر که دیدم توی یک اتاقی دارن معامله میکنن
بی سر و صدا وارد شدیم طوریکه متوجه ورودمون نشدن...گوشیم رو در آوردم و صداشونو ضبط کردم
وقتی معامله تموم شد در حالیکه هنوز داشتم صدا ضبط میکردم رفتم پیش همونی که میفروشه و گفتم:ی چیز قوی میخوام

فرده:تاحالا ندیدمت...تو دیگه کی هستی؟
سوهی:اره تازه اینجا رو شناختم
فرده:تو کل سئول فقط ماییم که پخش میکنیم!تو از کجا اینجا رو پیدا کردی؟
سوهی:ی دوستی معرفی کرد
فرده:اون کیه؟
سوهی:ضبط گوشیم رو خاموش کردم و بعدش گفتم:وایییی چقدر سوال میپرسی من همیشه می‌پرسیدم بقیه جواب میدادن الان خیلی بهت رو دادما...رو مخ
جونگکوک کار اینو تموم کن ی دستبند هم بهش بزن...
جونگکوک:اوکی
دیدگاه ها (۱۷)

#رمان #اسمان_شب #BTS #part:۶۷فرده:هویییی شما دیگه کی هستید؟ج...

ادامه پارت قبل

#رمان #اسمان_شب #BTS #part:۶۶سوهی:خب ببین جونگکوک وقتی پا کل...

این اهنگه رو وقتی تهیونگ رفت درک کردم و با عکساش ادیت زدم......

#عشق _ جنایت 🔪پارت27میا: رفتیم پایین  تا صبحانه بخوریم ینا :...

مست خون ( پارت ۲۵ ) {پارت آخر}

𝐌𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲 🍷پارت : ۷ویو ا.ترفتیم سمت کیسه بوکسا دستکشای بوکسو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط