*نورا پول عمل و اتاق خصوصی کوک رو داد ولی وقتی برگشت مادر
*نورا پول عمل و اتاق خصوصی کوک رو داد ولی وقتی برگشت مادر کوک چشماش قرمز بود و داشت گریه میکرد و بی صدا رفت
_خانم جئون
#مراقب پسرم باش من ازش بد مراقبت کردم تو ازش مراقب کن خدانگهدار
_اما
*نورا رفت اتاق کوک و با دیدن کوک اشک در چشمانش جمع شد نورا نامه ای را دید که روش نوشته شده بود برای کوک و دوست دخترش نورا روی صندلی کنار کوک نشست و نامه رو باز کرد
(متن نامه)
کوک عزیزم سلام من مادرتم دوست دخترت که اسمش نورا بود من رو دعوت کرد من معذرت میخوام ازت که مادر بدی بودم
نورا خواهش میکنم مراقب پسرم باش اون کسی رو نداره
اون یک بچه خیلی مهربان و دلسوزهست دیگه حرفی ندارم خوشبخت شین مادرت مارتا
_پس اسمش مارتا بود کوکی دلم برات تنگ شده زود خوب شو و بیا پیشمون باشه
(چند هفته بعد)
*کوک حالش خوب نبود و بیهوش بود نورا هر روز بهش سر میزد و گل میآورد امروز رفت پیش کوک و باهاش حرف زد تا کوک خوب بشه
_کوک از اون روزکه تو را آوردن اینجا خیلی میگذره منم دلم برای لبخندت و اون چشمات تنگ شده کوک منم تورو خیلی دوست دارم و هروز که میگذشت انگار جای بیشتری توی قلبم داشتی اون روز که با لینا تمرین میکردی نگاهت میکردم و حسادت میکردم کوک منم دوست دارم عاشقتم لطفا زود خوب شو من بدون تو نمیتونم ادامه بدم کوک داخل این چند روز خاله ات اجازه داد لینا با دوست پسرش ازدواج کنه و الان ترکیه هستن
مادرت حالش بهتر شده و یک گالری نقاشی زده منم الان یک دکتر معروف شدن مین چند روز پیش از یک دختری خوشش آمد و میخواد ازدواج کنه اما تا تو نیای منم نمیرم کوک مین باشگاه رو میچرخونه و آلان کلی مشتری جدید پیدا کرده
مین هفته بعد عروسیش هست لطفا بیا لطفا
+باشه
_ممنون.... چیییییی؟
_کوک خودتی تو بیدار شدی
+معلومه این حرفه های دلت بود
_آره کوک منم عاشقتم
+من بیشتر
@خب خوبه بهوش آمدین نورا دخترم همراه من بیا برای کار های ترخیص
_من میرم تو لباساتو رو بپوش و بیا
+باشه
@خب اینم از این خدانگهدار
_حدانگهدا
+من امادم
(روز عروسی مین به خوبی برگذار شد و چند روز بعد کوک و نورا ازدواج کردن و صاحب 2 تا فرزند یکی پسر و یکی دختر شدن)
پايان
_خانم جئون
#مراقب پسرم باش من ازش بد مراقبت کردم تو ازش مراقب کن خدانگهدار
_اما
*نورا رفت اتاق کوک و با دیدن کوک اشک در چشمانش جمع شد نورا نامه ای را دید که روش نوشته شده بود برای کوک و دوست دخترش نورا روی صندلی کنار کوک نشست و نامه رو باز کرد
(متن نامه)
کوک عزیزم سلام من مادرتم دوست دخترت که اسمش نورا بود من رو دعوت کرد من معذرت میخوام ازت که مادر بدی بودم
نورا خواهش میکنم مراقب پسرم باش اون کسی رو نداره
اون یک بچه خیلی مهربان و دلسوزهست دیگه حرفی ندارم خوشبخت شین مادرت مارتا
_پس اسمش مارتا بود کوکی دلم برات تنگ شده زود خوب شو و بیا پیشمون باشه
(چند هفته بعد)
*کوک حالش خوب نبود و بیهوش بود نورا هر روز بهش سر میزد و گل میآورد امروز رفت پیش کوک و باهاش حرف زد تا کوک خوب بشه
_کوک از اون روزکه تو را آوردن اینجا خیلی میگذره منم دلم برای لبخندت و اون چشمات تنگ شده کوک منم تورو خیلی دوست دارم و هروز که میگذشت انگار جای بیشتری توی قلبم داشتی اون روز که با لینا تمرین میکردی نگاهت میکردم و حسادت میکردم کوک منم دوست دارم عاشقتم لطفا زود خوب شو من بدون تو نمیتونم ادامه بدم کوک داخل این چند روز خاله ات اجازه داد لینا با دوست پسرش ازدواج کنه و الان ترکیه هستن
مادرت حالش بهتر شده و یک گالری نقاشی زده منم الان یک دکتر معروف شدن مین چند روز پیش از یک دختری خوشش آمد و میخواد ازدواج کنه اما تا تو نیای منم نمیرم کوک مین باشگاه رو میچرخونه و آلان کلی مشتری جدید پیدا کرده
مین هفته بعد عروسیش هست لطفا بیا لطفا
+باشه
_ممنون.... چیییییی؟
_کوک خودتی تو بیدار شدی
+معلومه این حرفه های دلت بود
_آره کوک منم عاشقتم
+من بیشتر
@خب خوبه بهوش آمدین نورا دخترم همراه من بیا برای کار های ترخیص
_من میرم تو لباساتو رو بپوش و بیا
+باشه
@خب اینم از این خدانگهدار
_حدانگهدا
+من امادم
(روز عروسی مین به خوبی برگذار شد و چند روز بعد کوک و نورا ازدواج کردن و صاحب 2 تا فرزند یکی پسر و یکی دختر شدن)
پايان
۲۴.۹k
۲۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.