خاطراتی پر از فراز و نشیب

خاطراتی پر از فراز و نشیب
فصل اول
پارت نهم
امروز میخواستم برم خونه بهترین دوستم، بورام رو برام باز کرد و با شوق و ذوق گفت: بلاخره اومدییی
دستم رو محکم کشید و بردم داخل
+وای کشتیم دختر ، مامان بابات کجان؟(بورام&)
&رفتن مسافرت
+یا حضرت بیت المقدس ،ببین من شبو نمیمونم
&مگه دست توعه؟
+من که می‌دونم نمیتونم از دست تو فرار کنم حداقل تلفنتون رو بده به بابام خبر بدم نگران نشه(اینا انقدر رفتن خونه هم دیگه که اصلا نیاز به اجازه ندارن)
&اوکیه
۲ ساعت بعد
+وای ، بسه دیگه انقدر پیانو زدم انگشتام میخوان خود`کشی کنن
&منم انقدر ویالون زدم دارم میمیرم
`دینگ دینگ`(صدای مثلا زنگ)
&میرم درو باز کنم، عههههه سلام داداشییی
+مگه تو داداش داشتی ، بعد از ۶ سال دوستی نگفتیییی(از تو اتاق گفت)
اومدم پایین با دیدن ولیعهد چشمام شیش تا شد
اونم خیلی تعجب کرد
&شما همو میشناسین؟ راستی چون خودش زیاد دوست نداش بخاطر همین بهت معرفیش نکردم ، برادرم کیم ت...
+ نه نه نیاز به معرفی نیست..
تعظیمی کردم و با لحن کاملا رسمی باهاش سلام کردم
_خانم آریانا ، نیازی نیست انقدر رسمی باشید ،ما که دوست هستیم و خیلی وقته با هم در ار...
سریع نزاشتم ادامه حرفش رو بزنه و یه جوری نگاهش کردم بفهمونم بهش که نباید بورام متوجه بشه
+ ب ب بله ولی .... بیخیال ببخشید وقتتون رو گرفتیم
سریع دست بورام رو کشیدم و رفتیم طبقه بالا و وارد اتاق بورام شدیم.
&تو داداش منو میشناسی؟
+ خب ببین داستانش مفصله..
&نکنه اون دختره که ازش برامون تعریف میکرد توییی`چشمای ذوق زده `
+نه بابا چی میگی. راستی تو بگو اصلا چرا ازش نگفتی مثلا ۶ ساله دوستیم هیچی نگفتی ازش
&خودش گف‌
+خیلی خب من دخالت نمیکنم، عه راستی بورام هنوز اون پازلا که بغل دانشگاه خریدیم رو داری؟؟؟
&ای وای راست میگی بیا درست کنیم
یه پازل ۳۰۰۰ تکه ای بود و حدودا ۳,۴ ساعتی زمان میبرد .
دو ساعت ۳۰ دقیقه بعد
بعد از گذاشتن تکه ۲۵۶۰....
بورام که انگار بیهوش شده بود سرش رو گذاشته بود رو فرش و خوابیده بود ...
من دسته کمی ازش نداشتم و از شدت خستگی حوصله بلند شدن نداشتمو سرم رو گذاشتم رو فرش خوابیدم .....
دیدگاه ها (۰)

خاطراتی پر از فراز و نشیبپارت دوازدهم فصل اول دو روز بعد، سا...

خاطراتی پر از فراز و نشیبپارت سیزدهمفصل اولملودی خوشحال شد و...

فصل اولپارت هشتمدوباره از همون روزا بود ..همیشه آخر خیابون ه...

خاطراتی پر از فراز و نشیبفصل اولپارت هفتماز پدرم اجازه ای گر...

کاش براتون مهم بودم

پارت آخرویو جیمین اشکام رو پاک کردم و سوجین رو سریع بردیم بی...

پارت ۱ویو جیمینسلام من پارک جیمینم ۱۶ ساله با بورام ازدواج ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط