پارت ۴
پارت ۴
+ام
∆بیا بریم
رفتیم تو اتاقش نشستیم براش اب ریختم دادم دستش
یه کم ازش خورد
+ممنون اما بهتر بود دخالت نمیکردین
-چرا؟
+عادیه دیگه همه میدونن
∆ما نمیدونیم به ما هم میگی؟
+پدرم یه عوضیه خب از اون موقع ک مامانم فوت کرد اون منو تتاقصیر این موضوع میدونست هروز منو میزد تا اینکه با چان اشنا شد گفت باید ازدواج کنم قبول نکردم..
-ارمی درسته
+اهوم فکر میکرد به خاطر شما ها ازدواج نمیکنم هرچی داشتم و اتیش زد منو فرستاد با چان فرانسه گفت اشنا بشیم مادر چان زن خوبی بود منو رسوند به اینجا اما چان همه چیو خراب کرد.
.
∆زندگیه سختی داشتی
+ببخشید بابت من مجبور شدین..
-نه نه اشکال نداره ما باید از ارمی ها محافظت کنیم درسته؟ حالا بایست کیه؟
+ها ام میشه نگم
-اوکی هرجور راحتی
∆کوک اون زخمتو هم یه نشون بدع حالا که اینجاییم
+هوم برو رو تخت دراز بکش الان میام
....
+وای زخمت و کی بخیه زده.؟
-چطور؟
+باید از اول برات بخیه بزنم اونجوری عفونت میکنه
∆خوب شد گفتم
( اوهوم
-ته تو برو سر تمرین منم فردا مرخص میشم
∆اوهوم پس بایییی
+ام
∆بیا بریم
رفتیم تو اتاقش نشستیم براش اب ریختم دادم دستش
یه کم ازش خورد
+ممنون اما بهتر بود دخالت نمیکردین
-چرا؟
+عادیه دیگه همه میدونن
∆ما نمیدونیم به ما هم میگی؟
+پدرم یه عوضیه خب از اون موقع ک مامانم فوت کرد اون منو تتاقصیر این موضوع میدونست هروز منو میزد تا اینکه با چان اشنا شد گفت باید ازدواج کنم قبول نکردم..
-ارمی درسته
+اهوم فکر میکرد به خاطر شما ها ازدواج نمیکنم هرچی داشتم و اتیش زد منو فرستاد با چان فرانسه گفت اشنا بشیم مادر چان زن خوبی بود منو رسوند به اینجا اما چان همه چیو خراب کرد.
.
∆زندگیه سختی داشتی
+ببخشید بابت من مجبور شدین..
-نه نه اشکال نداره ما باید از ارمی ها محافظت کنیم درسته؟ حالا بایست کیه؟
+ها ام میشه نگم
-اوکی هرجور راحتی
∆کوک اون زخمتو هم یه نشون بدع حالا که اینجاییم
+هوم برو رو تخت دراز بکش الان میام
....
+وای زخمت و کی بخیه زده.؟
-چطور؟
+باید از اول برات بخیه بزنم اونجوری عفونت میکنه
∆خوب شد گفتم
( اوهوم
-ته تو برو سر تمرین منم فردا مرخص میشم
∆اوهوم پس بایییی
۳.۳k
۰۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.