فیکشن Deadly duel پارت 22
Name:Deadly duel
Genres:crimi_dram_polici_smut
Couple:yoonmin
writer:kim miha
part 22
-نفهمیدی اون خون برای کی و چی بود؟
(ادامه ی فلش بک)
دیگه داشت از بوی خون حالش بهم میخورد و به طرز فجیعی نمیدونست در این موقعیت چیکار کنه چون لعنتی اون حتی خودشو توی این موقعیت تصور نکرده بود!
سرش رو با ظربه نچندان آروم به دیوار کوبید و به جسم بی جون کنارش چشم دوخت.
دستاش از شدت خشکی خون ها صدا میدادن و باعث حالت تهوش میشد پس سعی کرد قبل از این که حالش بهم بخوره به سمت روشویی حجوم ببره و دستاشو با وسواسی بشوره تا از دست اون ماده ی نجس خلاص بشه.
آب یخ رو روی صورتش پاشید و سعی کرد چشماشو باز نگه داره.
همون موقع بود که در با صدای بدی باز شد و باعث پسر توی جاش بلرزه و خیلی آروم به سمت در دستشویی حرکت کنه و به سختی از لای قسمتی که باز بود اتاقو ببینه یه دختر مو صورتی و یه پسر قد بلند وحشیانه همو میبوسیدند ولی جیمین حتی به این اهمیت نداد فقط یه جمله توی ذهنش تکرار میشد که اون ها درو چطوری باز کردند!؟
میخواست به بیرون فرار کنه و وجدانش اجازه نمیداد که اون پسرو همینجوری ول کنه اونم وقتی بیهوشه پس وقت هدر نداد و به سرعت سمت پسر حجوم برد و به سختی لباس هاشو تنش کرد و وزن سنگینش رو روی دوش خودش انداخت و لنگ لنگان از دستشویی خارج شد.
اون دختر پسر اصلا متوجه اون ها نشدند،البته انتظار دیگه ای هم نمیشد داشت با اون حجم از مستی.
وقتی از در اتاق بیرون اومد حس آزادی نا شناخته ای وجودشو فرا گرفت با اینکه کم تر از یک ساعت توی اون اتاق بود ولی احساس خفگی میکرد با اینکه کشتی شلوغ بود و صدای آهنگ به آخرین حجم خودش رسیده بود ولی شلوغیه اونجا بهش حس آزادی میداد.
هنوز نگران این مهمونی بود و نیاز نبود ترسش رو پنهون کنه این کشتی وحشتناک مرموز بود!
خعببب:)
خوشتون اومد:»؟
ممنون میشم با کامنت ها و لایکاتون بهم انرژی بدید🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
لاو یو ال🖤✨
Genres:crimi_dram_polici_smut
Couple:yoonmin
writer:kim miha
part 22
-نفهمیدی اون خون برای کی و چی بود؟
(ادامه ی فلش بک)
دیگه داشت از بوی خون حالش بهم میخورد و به طرز فجیعی نمیدونست در این موقعیت چیکار کنه چون لعنتی اون حتی خودشو توی این موقعیت تصور نکرده بود!
سرش رو با ظربه نچندان آروم به دیوار کوبید و به جسم بی جون کنارش چشم دوخت.
دستاش از شدت خشکی خون ها صدا میدادن و باعث حالت تهوش میشد پس سعی کرد قبل از این که حالش بهم بخوره به سمت روشویی حجوم ببره و دستاشو با وسواسی بشوره تا از دست اون ماده ی نجس خلاص بشه.
آب یخ رو روی صورتش پاشید و سعی کرد چشماشو باز نگه داره.
همون موقع بود که در با صدای بدی باز شد و باعث پسر توی جاش بلرزه و خیلی آروم به سمت در دستشویی حرکت کنه و به سختی از لای قسمتی که باز بود اتاقو ببینه یه دختر مو صورتی و یه پسر قد بلند وحشیانه همو میبوسیدند ولی جیمین حتی به این اهمیت نداد فقط یه جمله توی ذهنش تکرار میشد که اون ها درو چطوری باز کردند!؟
میخواست به بیرون فرار کنه و وجدانش اجازه نمیداد که اون پسرو همینجوری ول کنه اونم وقتی بیهوشه پس وقت هدر نداد و به سرعت سمت پسر حجوم برد و به سختی لباس هاشو تنش کرد و وزن سنگینش رو روی دوش خودش انداخت و لنگ لنگان از دستشویی خارج شد.
اون دختر پسر اصلا متوجه اون ها نشدند،البته انتظار دیگه ای هم نمیشد داشت با اون حجم از مستی.
وقتی از در اتاق بیرون اومد حس آزادی نا شناخته ای وجودشو فرا گرفت با اینکه کم تر از یک ساعت توی اون اتاق بود ولی احساس خفگی میکرد با اینکه کشتی شلوغ بود و صدای آهنگ به آخرین حجم خودش رسیده بود ولی شلوغیه اونجا بهش حس آزادی میداد.
هنوز نگران این مهمونی بود و نیاز نبود ترسش رو پنهون کنه این کشتی وحشتناک مرموز بود!
خعببب:)
خوشتون اومد:»؟
ممنون میشم با کامنت ها و لایکاتون بهم انرژی بدید🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
لاو یو ال🖤✨
۴۹.۲k
۳۰ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.