fake kook
fake kook
part*⁵⁷
دو هفته بعد
کامل خوب شده بودم الیا هم جونگکوک خونه رو داد بهش دیگه کاری بهمون نداره داشتم با دوست قدیمیم سورا زنگ میزدم گفت که امشب میخوان بیان پیشمون
ا/ت: خوش اومدید منتظرتون میمونیم😁
سورا: قربونت گلم یاسو (دوست پسرش) هم با خودم میارم
ا/ت: خوب میکنی جونگکوکم اینجاست
سورا: پس شب میبینمتون
ا/ت: منم همینطور خدافظ
سورا: خدافظ
قطع کردم خواستم زنگ بزنم به جونگکوک جواب نداد باز زنگ زدم یه دختره جواب داد
ا/ت: الو
الیا: سلام ا/ت جون الیام
ا/ت: گوشی جونگکوک دست تو چیکار میکنه
الیا: چیشده بدت میاد گوشی عشقم تو دستمه حسودی میکنی
ا/ت: گوشی بده بهش
الیا: عشقم الان داره دوش میگیره
ا/ت: این چرت و پرتا چیه؟
الیا: عشقم چیزی لازم نداری
کوک: نه ندارم
الیا: شنیدی خانمی پس دیگه مزاحم نشو شاید امشب پیشم بمونه
بعد گوشی قطع کرد
یعنی چی چیشد الیا پیش جونگکوک چیکار میکرد او بهش گفت عشقم حالم داشت بد میشد و داشتم اشک میریختم یعنی قرار بود امروز یکی از بهترین روزام باشه چون دوستامو میبینم ولی نههه بدترین شد جونگکوک به من گفت میره پیش مامانش یه زنگ زدم به لینا
لینا: سلام عروسم
ا/ت: لینا خانم جونگکوک پیشته؟
لینا: نه اومد دنبال یه چیز میگشت و رفت
ا/ت: اها گفت که میاد پیشتون سر میزنه بعد برمیگرده خواستم ببینم اومده
لینا: اره عزیزم اومد من سرم شلوغه باید برام
ا/ت: باشه
#فیک
#سناریو
part*⁵⁷
دو هفته بعد
کامل خوب شده بودم الیا هم جونگکوک خونه رو داد بهش دیگه کاری بهمون نداره داشتم با دوست قدیمیم سورا زنگ میزدم گفت که امشب میخوان بیان پیشمون
ا/ت: خوش اومدید منتظرتون میمونیم😁
سورا: قربونت گلم یاسو (دوست پسرش) هم با خودم میارم
ا/ت: خوب میکنی جونگکوکم اینجاست
سورا: پس شب میبینمتون
ا/ت: منم همینطور خدافظ
سورا: خدافظ
قطع کردم خواستم زنگ بزنم به جونگکوک جواب نداد باز زنگ زدم یه دختره جواب داد
ا/ت: الو
الیا: سلام ا/ت جون الیام
ا/ت: گوشی جونگکوک دست تو چیکار میکنه
الیا: چیشده بدت میاد گوشی عشقم تو دستمه حسودی میکنی
ا/ت: گوشی بده بهش
الیا: عشقم الان داره دوش میگیره
ا/ت: این چرت و پرتا چیه؟
الیا: عشقم چیزی لازم نداری
کوک: نه ندارم
الیا: شنیدی خانمی پس دیگه مزاحم نشو شاید امشب پیشم بمونه
بعد گوشی قطع کرد
یعنی چی چیشد الیا پیش جونگکوک چیکار میکرد او بهش گفت عشقم حالم داشت بد میشد و داشتم اشک میریختم یعنی قرار بود امروز یکی از بهترین روزام باشه چون دوستامو میبینم ولی نههه بدترین شد جونگکوک به من گفت میره پیش مامانش یه زنگ زدم به لینا
لینا: سلام عروسم
ا/ت: لینا خانم جونگکوک پیشته؟
لینا: نه اومد دنبال یه چیز میگشت و رفت
ا/ت: اها گفت که میاد پیشتون سر میزنه بعد برمیگرده خواستم ببینم اومده
لینا: اره عزیزم اومد من سرم شلوغه باید برام
ا/ت: باشه
#فیک
#سناریو
۱۷.۱k
۱۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.