fake kook
fake kook
part*⁵⁵
کوک
مسیر دوساعتی با سرعت تو یه ساعت رسیدم سریع رفتم داخل صدای جیغ ا/ت رو میشنیدم
سریع رفتم
کوک: الیا
الیا: اوه ببین کی اومده
خواستم برم جلوتر گرفتنم
کوک: هیی عوضیا
الیا تفنگشو گذاشت رو سر ا/ت
الیا: بیای جلو ا/ت خانم نمیبینی دیگه
کوک: باشه وایسادم چرا ا/ت رو گرفتی بهت گفتم کارش نداشته باش
الیا: عشقم اروم باش یه تا گزینه بهت میدم ببین دست پاهای ا/ت چجوری با اسید سوخته میخوای کل بدنش بسوزه
یا کاری به ا/ت نداشته باشی بره سمت زندگی خودش اما تو با من ازدواج کنی
ا/ت: کوک چرا اومدی اینجا گفتم نیا
کوک: باشه من گزینه دپ رو انتخاب میکنم
الیا: افرین پسر خوب
اومد بغلم کنه با پا زدم
کوک: فعلا بهم نزدیک نشو اول ا/ت رو ازاد کن
الیا: باشه بیا عزیزم این دختره دیگه چیکار داریم به زندگی خودمو فک کن
دستامو ول کردن ا/ت هم همینطور الیا خواست بیاد نزدیکم چند نفر ریختن داخل و الیا و سونگهون شروع کردن به فرار کردن من نفهمیده بودم چی شده مامانم بهم پیام داد: پسرم از دست من ناراحت نشیا اگه متوجه شدی یه ماشین پشت سرته اون من فرستادم میخواستم ببینم کجا میری منتظرم خودتو ا/ت بیاین
مامان فرستاده بود سریع رفتم سمت ا/ت
کوک: ا/ت
همینکه ازادش کردم کامل تو بغلم از هوش رفت دست و پاهاش سوخته بود صورتش پراز زخم بود بردمش سریع بیمارستان
میدونم دیروز نگذاشتم خیلی ببخشید😔
یک کامنت بیشتر نزارید
#سناریو
#فیک
part*⁵⁵
کوک
مسیر دوساعتی با سرعت تو یه ساعت رسیدم سریع رفتم داخل صدای جیغ ا/ت رو میشنیدم
سریع رفتم
کوک: الیا
الیا: اوه ببین کی اومده
خواستم برم جلوتر گرفتنم
کوک: هیی عوضیا
الیا تفنگشو گذاشت رو سر ا/ت
الیا: بیای جلو ا/ت خانم نمیبینی دیگه
کوک: باشه وایسادم چرا ا/ت رو گرفتی بهت گفتم کارش نداشته باش
الیا: عشقم اروم باش یه تا گزینه بهت میدم ببین دست پاهای ا/ت چجوری با اسید سوخته میخوای کل بدنش بسوزه
یا کاری به ا/ت نداشته باشی بره سمت زندگی خودش اما تو با من ازدواج کنی
ا/ت: کوک چرا اومدی اینجا گفتم نیا
کوک: باشه من گزینه دپ رو انتخاب میکنم
الیا: افرین پسر خوب
اومد بغلم کنه با پا زدم
کوک: فعلا بهم نزدیک نشو اول ا/ت رو ازاد کن
الیا: باشه بیا عزیزم این دختره دیگه چیکار داریم به زندگی خودمو فک کن
دستامو ول کردن ا/ت هم همینطور الیا خواست بیاد نزدیکم چند نفر ریختن داخل و الیا و سونگهون شروع کردن به فرار کردن من نفهمیده بودم چی شده مامانم بهم پیام داد: پسرم از دست من ناراحت نشیا اگه متوجه شدی یه ماشین پشت سرته اون من فرستادم میخواستم ببینم کجا میری منتظرم خودتو ا/ت بیاین
مامان فرستاده بود سریع رفتم سمت ا/ت
کوک: ا/ت
همینکه ازادش کردم کامل تو بغلم از هوش رفت دست و پاهاش سوخته بود صورتش پراز زخم بود بردمش سریع بیمارستان
میدونم دیروز نگذاشتم خیلی ببخشید😔
یک کامنت بیشتر نزارید
#سناریو
#فیک
۱۷.۵k
۱۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.