بنفش من
بنفش من
Part 18
+تهیونگ من نمیخام ترکم کنی من فقط تو رو دارم ازم متنفرم باشی یا هرچی من بازم دوست دارم نحسی داشته باشی، یا جونمو بگیری بازم دوست دارم.. حتی....
داشتم حرف میزدم که تهیونگ شروع کرد به بوسیدنم... بوسیدنش پر از عشق بود پر از عشق بی پایان کمی مکث کردم و همراهی کردم عشق در تمام سلول های بدنم جریان داشت انگار دوباره متولد میشدم ناگهنان از بوسه دست کشید و نفس زنان بهم خیره شد با چشای خمار بهم نگاه کرد چشمایی که برق میزد
_ات... من دوست ندارم ولی جوری عاشقتم که از وقتی دیدمت بدون نگاه کردن بهت نفس کشیدن سخت شده...
+محکم بغلش کردم و خودمو تو آغوشش پنهان کردم که دستمو گرفت و سوار ماشین شدیم
_حتی اگه نحسی وجود داشته باشه من نمیزارم به تو آسیب بزنه
+منم نمیزارم به تو آسیب بزنه کم ازت محافظت میکنم
_خنده*تو چقد کیوت و کوچولی ات
+عهههه خودت کوچولویی یهو ماشین نگه داشته شد..
چی شدددد؟
_یچیو فراموش کردی؟
+چی؟
_فردا تولدته
+عه میدونی؟
تا حالا کسی برام تولد نگرفته بود
_پس من اولین نفر میشم
+میمونم تهیونگ...
رسیدیم عمارت و پیاده شدیم به سمت اتاق رفتم و رو تخت دراز کشیدم که تهیونگ هم اومد و بغلم کرد....
_شب بخیر کوچولوم...
+شب بخیر... خودت کوچولویی
_خنده*بگیر بخواب..
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
Part 18
+تهیونگ من نمیخام ترکم کنی من فقط تو رو دارم ازم متنفرم باشی یا هرچی من بازم دوست دارم نحسی داشته باشی، یا جونمو بگیری بازم دوست دارم.. حتی....
داشتم حرف میزدم که تهیونگ شروع کرد به بوسیدنم... بوسیدنش پر از عشق بود پر از عشق بی پایان کمی مکث کردم و همراهی کردم عشق در تمام سلول های بدنم جریان داشت انگار دوباره متولد میشدم ناگهنان از بوسه دست کشید و نفس زنان بهم خیره شد با چشای خمار بهم نگاه کرد چشمایی که برق میزد
_ات... من دوست ندارم ولی جوری عاشقتم که از وقتی دیدمت بدون نگاه کردن بهت نفس کشیدن سخت شده...
+محکم بغلش کردم و خودمو تو آغوشش پنهان کردم که دستمو گرفت و سوار ماشین شدیم
_حتی اگه نحسی وجود داشته باشه من نمیزارم به تو آسیب بزنه
+منم نمیزارم به تو آسیب بزنه کم ازت محافظت میکنم
_خنده*تو چقد کیوت و کوچولی ات
+عهههه خودت کوچولویی یهو ماشین نگه داشته شد..
چی شدددد؟
_یچیو فراموش کردی؟
+چی؟
_فردا تولدته
+عه میدونی؟
تا حالا کسی برام تولد نگرفته بود
_پس من اولین نفر میشم
+میمونم تهیونگ...
رسیدیم عمارت و پیاده شدیم به سمت اتاق رفتم و رو تخت دراز کشیدم که تهیونگ هم اومد و بغلم کرد....
_شب بخیر کوچولوم...
+شب بخیر... خودت کوچولویی
_خنده*بگیر بخواب..
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
- ۷.۱k
- ۰۵ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط