مافیای بانمک من

مافیای بانمک من
پارت2
٪کوچولو عمته
&زبونتم که درازه......عیبی نداره خودم کوتاهش میکنم
٪برو بابا
&گفتم بتمرگ(داد)
با دادی که زد چهار ستون بدنم لرزید و بغض کردم
من فوبیا به صداهای بلند داشتم و اگه کسی روم داد میزد نمیتونستم گریه امو نگه دارم(این منم) بغضم شکست و زدم زیر گریه
ویو بنگچان:
وقتی دیدمش ضربان قلبم بالا رفت خیلی کیوت و ریزه میزه بود
یعنی من عاش......نه نه بنگچان چی داری میگی اون فقط یه خدمتکاره
وقتی گفتم بشین کوچولو گفت کوچولو عمته داد زدم گفتم بتمرگ که بدنش لرزید و گریه کرد با تعجب بهش زل زدم واقعا کوچولو و احساساتی بود
پاشدم رفتم سمتش و بغلش کردم
&باشه ببخشید اروم باش.....گریه نکن
٪هق......چرا.....هق داد..... میزنی......هق من.......از صداهای.....بلند.....هق...... میترسم..... هق
&باشه ببخشید حالا اروم باش بشین
بینیشو خیلی کیوت بالا کشید و اومد نشست
&خب قوانین اینجا ایناست
۱ منو ارباب صدا میکنی
۲روی حرف من حرف نمیزنی
۳هر کاری بگم انجام میدی......هرکاری
حتی اگه بگم مجبوری باهام بیای روی تخت
٪اوم........ وایسا......... چیییی؟(داد)
&چته
٪روی تخت؟(گنگ و یکم بلند)
&آره
۴ توی مهمونیای همجنسگراها نقش پارتنرم رو بازی میکنی
۵هیچکاری بجز کارایی که من میگم رو نمیکنی
فهمیدی؟
٪بله
ویو سونگمین:
معلوم بود خیلی ادم سخت گیریه و اگه یه خطا کنم با پا از عمارتش بیرونم میکنه
٪ف.....فقط....میتونم..... یه سوال...... بپرسم؟
ادامه دارد......