اسلاید دو رو نگاه کنید قاتل جذابمون رو گذاشتم
آخرین_روز_باتو_بودن last part
پارت آخر
غرق خون جین روی زمین بود و یک نفر با کت و شلوار سیاه بالا سرش ایستاده بود
با گریه دوییدم سمت جین
هیون=جین جین چشمات رو باز کن لطفا
هاروتو=بهت گفتم مراقب باش!
سرم رو بردم بالا که یکی رو دیدم نقاب دلقک داشت همون دلقکی که میدیدمش
وقتی نقابش رو در آورد با چیزی که دیدم قلبم ایستاد
هیون=هاروتو!؟تو...تو جین رو کشتی؟
هاروتو=آره من کشتم
[فلش بک ۱ ساعت پیش/ویو هاروتو]
روی پشت بوم ایستاده بودم و به رعد و برق ها خیره شده بودم که صدا ها داخل سرم شروع شد رفتم پایین که جین رو دیدم آروم از پشت نزدیکش شدم و کشیدمش داخل راه رو دستم روی دهنش بود داخل چشماش خیره شدم
هاروتو=همیشه دلم میخواست مال من بودی...ولی خیلی آزار دهنده ای!
با چاقو گلوش رو پاره کردم و بلند شدم
[پایان فلش بک/ویو هیونسوک]
هیون=چرا؟چرا جین رو کشتی؟
هاروتو=چون منم مثل تو اون صدا داخل مغزم زجرم میداد و الان که جین رفته آروم آروم شدم
هاروتو خندید که کنترلم رو از دست دادم و مشت محکمی کوبیدم داخل صورتش و بردمش لبه بالکن
هیون=عوضی تو جای دادشم بودی میفهمی؟خودت میدونی من فقط پیش اون دختر آرامش داشتم چرا زندگیم رو ازم گرفتی؟....زندگیت رو ازت میگیرم!
هاروتو=بسه هیونسوک ولم ک__
نزاشتم حرفش رو کامل کنه و از بالکن پرتش کردم پایین
و برگشتم کنار جین کشیدمش داخل بغلم
هیون=منو ببخش ببخش که نبردمت پاریس
ببخشید که روزای طوفانی تنهات گذاشتم
ببخشید که مراقبت نبودم...لطفا برگرد من بدون تو نمیتونم
.
.
.پایان
میدونم خیلی بد تمومش کردم ولی خب...ببخشین بخواطر امتحانام نمیتونم بنویسم
#انهایپن☆#بلک_پینک
☆#تی_اکس_تی☆#بی_تی_اس
#کره_جنوبی☆#آسمر_فود
☆#ترژر☆#جیمین
#نامجون☆#رپ☆#کیوت
☆#غمگین☆#دپ☆#وانشات☆#تصور_کن
پارت آخر
غرق خون جین روی زمین بود و یک نفر با کت و شلوار سیاه بالا سرش ایستاده بود
با گریه دوییدم سمت جین
هیون=جین جین چشمات رو باز کن لطفا
هاروتو=بهت گفتم مراقب باش!
سرم رو بردم بالا که یکی رو دیدم نقاب دلقک داشت همون دلقکی که میدیدمش
وقتی نقابش رو در آورد با چیزی که دیدم قلبم ایستاد
هیون=هاروتو!؟تو...تو جین رو کشتی؟
هاروتو=آره من کشتم
[فلش بک ۱ ساعت پیش/ویو هاروتو]
روی پشت بوم ایستاده بودم و به رعد و برق ها خیره شده بودم که صدا ها داخل سرم شروع شد رفتم پایین که جین رو دیدم آروم از پشت نزدیکش شدم و کشیدمش داخل راه رو دستم روی دهنش بود داخل چشماش خیره شدم
هاروتو=همیشه دلم میخواست مال من بودی...ولی خیلی آزار دهنده ای!
با چاقو گلوش رو پاره کردم و بلند شدم
[پایان فلش بک/ویو هیونسوک]
هیون=چرا؟چرا جین رو کشتی؟
هاروتو=چون منم مثل تو اون صدا داخل مغزم زجرم میداد و الان که جین رفته آروم آروم شدم
هاروتو خندید که کنترلم رو از دست دادم و مشت محکمی کوبیدم داخل صورتش و بردمش لبه بالکن
هیون=عوضی تو جای دادشم بودی میفهمی؟خودت میدونی من فقط پیش اون دختر آرامش داشتم چرا زندگیم رو ازم گرفتی؟....زندگیت رو ازت میگیرم!
هاروتو=بسه هیونسوک ولم ک__
نزاشتم حرفش رو کامل کنه و از بالکن پرتش کردم پایین
و برگشتم کنار جین کشیدمش داخل بغلم
هیون=منو ببخش ببخش که نبردمت پاریس
ببخشید که روزای طوفانی تنهات گذاشتم
ببخشید که مراقبت نبودم...لطفا برگرد من بدون تو نمیتونم
.
.
.پایان
میدونم خیلی بد تمومش کردم ولی خب...ببخشین بخواطر امتحانام نمیتونم بنویسم
#انهایپن☆#بلک_پینک
☆#تی_اکس_تی☆#بی_تی_اس
#کره_جنوبی☆#آسمر_فود
☆#ترژر☆#جیمین
#نامجون☆#رپ☆#کیوت
☆#غمگین☆#دپ☆#وانشات☆#تصور_کن
۲.۳k
۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.