رمان فیک‹اگر نبودی›💜🌙
رمان فیک‹اگر نبودی›💜🌙
پارت¹⁴
⊱⋅ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ⋅⊰
هعی خدا.
من چقد بدبختم.
دوباره به سمت آشپزخونه رفتم.
جینم با کمک تهیونگ بلند شد و اومد آشپزخونه که آب بخوره.
درقابلمه رو باز کردم..وایییییی چه آشپزیم من.
درش و بستم و برگشتم سمت سینک که با چیزی که هم من و هم جین دیدیم جیغ و داداموننن با هم قاطیییییی شدددد..
مارمولکککککککککککککککککک!
مارمولک بدبخت از همه جا بی خبر به ما زل زده بود!
و من و جین مث میگ میگ جیغغغ میزدیم و فراررررر میکردیممم.
که یهو جین خورد زمین و من داشتم فرار میکردم.
جین: هویییییی کثافططططط بیا کمکممممم مارمولکهههههه اومدددددددددددد.
من: نمیامممممممممممم.
جین:تروووو جوننننن خواهرتتتت بیااااااا
به بدبختی رفتم بازوشو گرفتم که کل وزنشو انداخت سر شونم. ایشش.
که دقیقا توی همون لحظه تهیونگ یه دمپایی از دور پرت کرد و محکم خورد سر مارمولک و مرد.
دوباره من و جین جیغ کشیدیم که جیهوپم جیغغ کشید.
اوضاع خیلی خیط بود.
کمک جین کردم تا بشینه روی مبل(جیسو خجالتشو یادش رفته) 😐
و شروع کردم غر غر کردن: توووو که مارمولکوو دیدی چرااااا زودترررررر فرارررر نکردییییی، همینجوریی وایسادی تا من بیام بلندت کنم خودت پاااا نداری ماشالاا هیکلم که زرافه است
(نویسنده در حال جعر خوردن است)
جین: تونمیبینی منننن تیررررر خوردمم مریضم همینجوریی گذاشتییی رفتی اگهه مارمولککک اومد روی مننننن اونوقتتت چیییی بعدممم یه ماشالاییی چیزیییی اره هیکلم زرافه است از توعه کوچولو که بهترمممممممممم.
اومدم جوابشو بدم که دیدم یه دفعه صدای خنده توی خونه پر شد.
همه داشتن از خنده زمینو گاز میزدن مخصوصا جیمین.
جونکوک که اصن رفته بود اون دنیا صورتش قرمز!
وا اینا چشونه؟
و تازه متوجه کار خرابم شدم..
وای...خاککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککک
عالمممممممممممممم تووووووو سرمممممممممم.
و الفرار سمت اتاقم.
یه پارت سمی تقدیمتون😂
من مردم سر این پارتتتتت
پارت¹⁴
⊱⋅ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ⋅⊰
هعی خدا.
من چقد بدبختم.
دوباره به سمت آشپزخونه رفتم.
جینم با کمک تهیونگ بلند شد و اومد آشپزخونه که آب بخوره.
درقابلمه رو باز کردم..وایییییی چه آشپزیم من.
درش و بستم و برگشتم سمت سینک که با چیزی که هم من و هم جین دیدیم جیغ و داداموننن با هم قاطیییییی شدددد..
مارمولکککککککککککککککککک!
مارمولک بدبخت از همه جا بی خبر به ما زل زده بود!
و من و جین مث میگ میگ جیغغغ میزدیم و فراررررر میکردیممم.
که یهو جین خورد زمین و من داشتم فرار میکردم.
جین: هویییییی کثافططططط بیا کمکممممم مارمولکهههههه اومدددددددددددد.
من: نمیامممممممممممم.
جین:تروووو جوننننن خواهرتتتت بیااااااا
به بدبختی رفتم بازوشو گرفتم که کل وزنشو انداخت سر شونم. ایشش.
که دقیقا توی همون لحظه تهیونگ یه دمپایی از دور پرت کرد و محکم خورد سر مارمولک و مرد.
دوباره من و جین جیغ کشیدیم که جیهوپم جیغغ کشید.
اوضاع خیلی خیط بود.
کمک جین کردم تا بشینه روی مبل(جیسو خجالتشو یادش رفته) 😐
و شروع کردم غر غر کردن: توووو که مارمولکوو دیدی چرااااا زودترررررر فرارررر نکردییییی، همینجوریی وایسادی تا من بیام بلندت کنم خودت پاااا نداری ماشالاا هیکلم که زرافه است
(نویسنده در حال جعر خوردن است)
جین: تونمیبینی منننن تیررررر خوردمم مریضم همینجوریی گذاشتییی رفتی اگهه مارمولککک اومد روی مننننن اونوقتتت چیییی بعدممم یه ماشالاییی چیزیییی اره هیکلم زرافه است از توعه کوچولو که بهترمممممممممم.
اومدم جوابشو بدم که دیدم یه دفعه صدای خنده توی خونه پر شد.
همه داشتن از خنده زمینو گاز میزدن مخصوصا جیمین.
جونکوک که اصن رفته بود اون دنیا صورتش قرمز!
وا اینا چشونه؟
و تازه متوجه کار خرابم شدم..
وای...خاککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککک
عالمممممممممممممم تووووووو سرمممممممممم.
و الفرار سمت اتاقم.
یه پارت سمی تقدیمتون😂
من مردم سر این پارتتتتت
۲.۹k
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.