پارت ۱۷ یهو تصمیم گرفتم ادامش بدم امکان وجود غلط دیکته
نزدیک سه ماه میگذره که اکزویر رفته هاگوارتز و الان والدین دعوت شدن برای ی مهمونی رفتیم با دریکو وایسادیم ی لحظه پرفسور صدام کرد مدیر جدید مدرسه ... رفتم بالا
مدیر: از اونجایی که استاد جادو در برابر سیاه از اول سال نداشتیم برای امسال از خانم رین بلک درخواست کردیم و ایشون هم درخواست مارو پذیرفتم که معلم فعلیه آموزش دفاع در مقابل جادوی سیاه باشند سال تحصیلیه خوبی رو براشون آرزو میکنیم ... یکم تشکر کردم از مدیر و برگشتم پیش دراکو
دراکو: خب من شیش ماه بدون تو چیکار کنم ...
رین: تو مگه عضو کمیته ی جادو نیستی ؟
دراکو: چرا
رین: پس میتونی اجازه بگیری که اینجا فعالیت کنی و بیای اینجا ... که دیگه بتونیم باهم باشیم
دراکو: فکر بدی نیست ... در اصل عالیه میرم کاراشو انجام پس تا اون موقع باید یکم تا حد کافی لذتتو ببرم ... منو برو بیرون رو همون برجکی که اولین بار منو بوسید و کمرمو گرفت یکم رقصیدیم و بعد لباشو گذاشت رو لبام و ...
فردا صبح *از زبان رین *
اولین کلاسم با کلاس اکزویرینا بود خیلی ذوق داشتم ... وایساده بودم تو تاریکی که همه ی بچه ها اومدن با قدرتم کل کلاس رو تاریک کردم بعد کم کم شمع ها با رنگ سبز و قرمز روشن شدن و کمکم نور پدید آمد که من دیده شدم ... شمع ها تو هوا معلق بودن ... همه ی لبخند زدن و خندیدن
رین: همه گی به کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه خوش اومدین اسم من رین بلک هستش از آشنایی با شما ها خوش حالم... فعلا چند دقیقه ی اول میتونید سوالاتون رو بپرسید وه بعد بریم سراغ مبحث اول درس
ی دختر که معلومه ویزلی بود دستشو آورد بالا
دختر( بچه ی هرماینی و رون*): ببخشید شما تو کدوم گروه تو هاگوارتز بودین ؟ و اینکه روش درس دادن چطوری قراره باشه ؟
رین: خب سوال های خوبین ... برای سوال دوم ... اینه که من همه ی ورد هارو به صورت عملی بهتون یاد میدم که دیگه هی ایرادی نداشته باشید... بعضی وقتا دری های مهم رو هم میپرسم ...
و برای سوال دوم .... من توی گروه گیریفیندور بودم ... ولی منو به عنوان ملکه ی اسلایدرین هم میشناختن و میشناسن
پسر هری سوروس پرسید : ببخشید ولی چطوری این ممکنه که تو گیریفیندور باشید ولی بغل ملکه سی اسلایدرین رو بگیرید؟
رین: سوال عالیه آقای پاتر ... من درسته تو گیریفیندور بودم ولی هم زمان تمام قدرت های ی اسلایدرین رو داشتم و میتونستم از اونها استفاده کنم
یهو یکی از گروه اسلایدرین با سوالی که پرسید اکزویر خیلی بد نگاهش کرو
پسره: ببخشید شما مجردید؟
سرمو انداختم پایین و یکم خندیدم
رین: به شما مربوط نمیشه که مجرد هستم یا نه ولی برای اطلاع بیشتر میگم که خیر من متاهلم و ی بچه هم دارم ...
پسره انگار خورده باشه به ذوقش سرشو انداخت پایین
# دراکو#هری پاتر
مدیر: از اونجایی که استاد جادو در برابر سیاه از اول سال نداشتیم برای امسال از خانم رین بلک درخواست کردیم و ایشون هم درخواست مارو پذیرفتم که معلم فعلیه آموزش دفاع در مقابل جادوی سیاه باشند سال تحصیلیه خوبی رو براشون آرزو میکنیم ... یکم تشکر کردم از مدیر و برگشتم پیش دراکو
دراکو: خب من شیش ماه بدون تو چیکار کنم ...
رین: تو مگه عضو کمیته ی جادو نیستی ؟
دراکو: چرا
رین: پس میتونی اجازه بگیری که اینجا فعالیت کنی و بیای اینجا ... که دیگه بتونیم باهم باشیم
دراکو: فکر بدی نیست ... در اصل عالیه میرم کاراشو انجام پس تا اون موقع باید یکم تا حد کافی لذتتو ببرم ... منو برو بیرون رو همون برجکی که اولین بار منو بوسید و کمرمو گرفت یکم رقصیدیم و بعد لباشو گذاشت رو لبام و ...
فردا صبح *از زبان رین *
اولین کلاسم با کلاس اکزویرینا بود خیلی ذوق داشتم ... وایساده بودم تو تاریکی که همه ی بچه ها اومدن با قدرتم کل کلاس رو تاریک کردم بعد کم کم شمع ها با رنگ سبز و قرمز روشن شدن و کمکم نور پدید آمد که من دیده شدم ... شمع ها تو هوا معلق بودن ... همه ی لبخند زدن و خندیدن
رین: همه گی به کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه خوش اومدین اسم من رین بلک هستش از آشنایی با شما ها خوش حالم... فعلا چند دقیقه ی اول میتونید سوالاتون رو بپرسید وه بعد بریم سراغ مبحث اول درس
ی دختر که معلومه ویزلی بود دستشو آورد بالا
دختر( بچه ی هرماینی و رون*): ببخشید شما تو کدوم گروه تو هاگوارتز بودین ؟ و اینکه روش درس دادن چطوری قراره باشه ؟
رین: خب سوال های خوبین ... برای سوال دوم ... اینه که من همه ی ورد هارو به صورت عملی بهتون یاد میدم که دیگه هی ایرادی نداشته باشید... بعضی وقتا دری های مهم رو هم میپرسم ...
و برای سوال دوم .... من توی گروه گیریفیندور بودم ... ولی منو به عنوان ملکه ی اسلایدرین هم میشناختن و میشناسن
پسر هری سوروس پرسید : ببخشید ولی چطوری این ممکنه که تو گیریفیندور باشید ولی بغل ملکه سی اسلایدرین رو بگیرید؟
رین: سوال عالیه آقای پاتر ... من درسته تو گیریفیندور بودم ولی هم زمان تمام قدرت های ی اسلایدرین رو داشتم و میتونستم از اونها استفاده کنم
یهو یکی از گروه اسلایدرین با سوالی که پرسید اکزویر خیلی بد نگاهش کرو
پسره: ببخشید شما مجردید؟
سرمو انداختم پایین و یکم خندیدم
رین: به شما مربوط نمیشه که مجرد هستم یا نه ولی برای اطلاع بیشتر میگم که خیر من متاهلم و ی بچه هم دارم ...
پسره انگار خورده باشه به ذوقش سرشو انداخت پایین
# دراکو#هری پاتر
۳.۱k
۱۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.