خاطرات یک آرمی فصل ۳ پارت ۳۲
خاطرات یک آرمی فصل ۳ پارت ۳۲
بابا این پسره از ما که روانی تره!!!!!!
نگاش کردم. خرس گنده داره گریه میکنع! بابا خجالتتت....
+من تحمل گریه هاتو ندارم! گریه نکن قشنگم!
دیدم نه آقا خیلی داره جاده خاکی میزنه با بهت بغلشو پس زدم!
_اوه له شدم!! ولم کن روانی!
بینیشو کشید بالا و با بغض گفت
+تو خوبی؟!
_چرا بد باشم؟؟ میگم تو دکتری واقعا؟؟ حالت بدههاا! میخوای معاینه ات کنم؟!
+نه من سالمم ک..
_به خودت نگاه کن!!! با اون چشمای اشکیش نگام میکنه! اه خجالت بکش مثلاً تو مردی چرا مثه دخترا میزنی زیره گریه؟؟؟
+خب تو داشتی گریه میکردی!
_استخفرالله!!!! خدایا بعضی از این بندههات کم دارن واقعا!
+عیبی نداره.. الان به مینا زنگ میزنم!
گوشیشو از تو جیبش در آورد و مشغول کار کردن باهاش شد.
_آره زنگ بزن.. بهش بگو بیاد دلداریت بده اشکات هم پاک کنه.. الان نیاز داری بهش
+نه میخوام زنگ بزنم تا باهاش کات کنم
_واات؟؟؟
+خب تو عاشقمی.. درضمن خیلی هم از هر دختری که دیدم خوشکلتری! برام گریه میکنی و نگرانمی.. این باعث میشه بفهمم تمام انتخاباتی که تا حالا داشتم حماقت محض بوده.. الان اگه مینا باشه مزاحم رابطه ی ما میشه! برای همین الان زنگ میزنم که بفهمه کسی رو پیدا کردم که لیاقتش از خودش بیشتره!!!
این که تا دو دیقه ی پیش یه تاره موی میناشو به ما نمیداد!
_اولالالا! پیاده شو باهم بریم جناب!
به دور و برش با ترید نگاه کرد
+ما که سواره چیزی نیستیم عزیزم
دیگه جیغم داشت درمیومد.
_تو چرا انقدر خری واقعاً ؟؟؟ هااان؟! چرا؟؟
با لبخند بهم نگاه کرد
+خب اگه تو دوست داری خره تو هم میشم!
_بابا جم کن اینارو!
+چیارو؟
من هی تیکه میندازم بهش اینم ک منظوره طعنه هامو نمیگیره باعث میشه صدبار به خودمو خودش لعنت بفرستم!!!!
_ببین من به تو هیچ حسی ندارم!! نمیدونم این حس علاقه ی یک دقیقه ای تو از کجا سرچشمه گرفته! البته میدونم قیافه ی خیلی پسرکشی دارم! البته همه ی این جذابیت صدق سره ی خواننده های داستانمه! و همینطور تیغ هم بشه بره تو چشمای حسودا و هیترای محترم! ولی باور کن هرکاری ک الان کردم شوخی بوده...
+یعنی چی؟! یعنی دروغ گفتی دوستم داری؟؟ دروغ گفتی که دیوونمی؟؟
_آره..... همه اش جنبه ی طنز بوده
یهو چشماشو دوباره خون گرفت و صداشو دوباره گذاشت رو سرش!
+مگه عشق بچه بازیه دختره ی نفهم!!!!!! من الان به مینا که براش تکست کات دادم چجوری توضیح بدم؟؟؟ اه گمشو اونور!!!
منو از جلو راهش کشید کنارو در حال رفتن شماره ی کسی رو گرفت
:عشقم اشتباه شده عزیزم
:بخدا خوده دختره بهم چسبیده بود
:مگه من میتونم تو رو ول کنم آخه؟!
با وقاحت به رفتنش نگاه کردم.
صاری آرمیز واقعا نمیدونم چجوری اینو تفسیر کنم !! خودتون هرطور که میخواین تو کامنتا مادرشو به عزا بشونین.....
بابا این پسره از ما که روانی تره!!!!!!
نگاش کردم. خرس گنده داره گریه میکنع! بابا خجالتتت....
+من تحمل گریه هاتو ندارم! گریه نکن قشنگم!
دیدم نه آقا خیلی داره جاده خاکی میزنه با بهت بغلشو پس زدم!
_اوه له شدم!! ولم کن روانی!
بینیشو کشید بالا و با بغض گفت
+تو خوبی؟!
_چرا بد باشم؟؟ میگم تو دکتری واقعا؟؟ حالت بدههاا! میخوای معاینه ات کنم؟!
+نه من سالمم ک..
_به خودت نگاه کن!!! با اون چشمای اشکیش نگام میکنه! اه خجالت بکش مثلاً تو مردی چرا مثه دخترا میزنی زیره گریه؟؟؟
+خب تو داشتی گریه میکردی!
_استخفرالله!!!! خدایا بعضی از این بندههات کم دارن واقعا!
+عیبی نداره.. الان به مینا زنگ میزنم!
گوشیشو از تو جیبش در آورد و مشغول کار کردن باهاش شد.
_آره زنگ بزن.. بهش بگو بیاد دلداریت بده اشکات هم پاک کنه.. الان نیاز داری بهش
+نه میخوام زنگ بزنم تا باهاش کات کنم
_واات؟؟؟
+خب تو عاشقمی.. درضمن خیلی هم از هر دختری که دیدم خوشکلتری! برام گریه میکنی و نگرانمی.. این باعث میشه بفهمم تمام انتخاباتی که تا حالا داشتم حماقت محض بوده.. الان اگه مینا باشه مزاحم رابطه ی ما میشه! برای همین الان زنگ میزنم که بفهمه کسی رو پیدا کردم که لیاقتش از خودش بیشتره!!!
این که تا دو دیقه ی پیش یه تاره موی میناشو به ما نمیداد!
_اولالالا! پیاده شو باهم بریم جناب!
به دور و برش با ترید نگاه کرد
+ما که سواره چیزی نیستیم عزیزم
دیگه جیغم داشت درمیومد.
_تو چرا انقدر خری واقعاً ؟؟؟ هااان؟! چرا؟؟
با لبخند بهم نگاه کرد
+خب اگه تو دوست داری خره تو هم میشم!
_بابا جم کن اینارو!
+چیارو؟
من هی تیکه میندازم بهش اینم ک منظوره طعنه هامو نمیگیره باعث میشه صدبار به خودمو خودش لعنت بفرستم!!!!
_ببین من به تو هیچ حسی ندارم!! نمیدونم این حس علاقه ی یک دقیقه ای تو از کجا سرچشمه گرفته! البته میدونم قیافه ی خیلی پسرکشی دارم! البته همه ی این جذابیت صدق سره ی خواننده های داستانمه! و همینطور تیغ هم بشه بره تو چشمای حسودا و هیترای محترم! ولی باور کن هرکاری ک الان کردم شوخی بوده...
+یعنی چی؟! یعنی دروغ گفتی دوستم داری؟؟ دروغ گفتی که دیوونمی؟؟
_آره..... همه اش جنبه ی طنز بوده
یهو چشماشو دوباره خون گرفت و صداشو دوباره گذاشت رو سرش!
+مگه عشق بچه بازیه دختره ی نفهم!!!!!! من الان به مینا که براش تکست کات دادم چجوری توضیح بدم؟؟؟ اه گمشو اونور!!!
منو از جلو راهش کشید کنارو در حال رفتن شماره ی کسی رو گرفت
:عشقم اشتباه شده عزیزم
:بخدا خوده دختره بهم چسبیده بود
:مگه من میتونم تو رو ول کنم آخه؟!
با وقاحت به رفتنش نگاه کردم.
صاری آرمیز واقعا نمیدونم چجوری اینو تفسیر کنم !! خودتون هرطور که میخواین تو کامنتا مادرشو به عزا بشونین.....
۱۴.۸k
۱۳ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.