پارت

پارت ۱۰
خانم وکیل


با دیدن من نفس راحتی کشید


.. خوبید خانم لی ، تا صدای دزدگیر رو شنیدم سریع خودم رو رسوندم



چیزی نیست ، خوبم من میتونید برید



وقتی رفت هیونجین روبه من کرد



_اینجا امن نیست ، چند روز بیا خونه ی من تا...



نذاشتم حرفش رو کامل کنه


معلوم هست چی میگی؟ اینجا خیلیم امنه حتی بیشتر از خونه ی تو ، بعدشم بیام خونت که چیکار کنم؟بیام که معاشقه ی تو و نامزدتو ببینم ؟ تو اصلا چیکاره ی منی ؟


_سه نا خونه ی من نمیاد ، بعدشم من شوهر سابقتم و
میخوام الان مثل یه دوست بهت کمک کنم



اره حتما ، دوستیتو هم نیم ساعت پیش دیدم ، دوستیو میخواستی بهم دست درازی کنی



_دست درازی؟ از کی تا حالا دست زدن به زنم شده دست درازی؟



قهقه ای زدم



زن؟ کدوم زن؟ منظورت زن سابقته دیگه؟ همونی که سه سال پیش بدون هیچ دلیل عاقلانه ای طلاقش دادی؟ من زن سابق تو نه ، من فقط یه وکیلم یه وکیل که چندتا پرونده ی مشترک باهاش داشتی ، همین ، من هیچ کاره ی توام جناب دادستان ، اگرم حسی بهت داشتم همو موقع که هنوز دوماه هم از طلاقمون نگذشته بود با دختر خاله ات نامزد کردی تموم شد، من از اون به بعد یه زندگی جدید برای خودم درست کردم ، با یه آدم از تو بهتر آشنا شدم ، وکیل موفق تری شدم که همه حرفش رو میزنن ، من بعد از تو همونطور که میبینی قوی تر شدم ، پیشرفت کردم...تو و مادر خونده ات مانع پیشرفت من بودید ، همون موقع که پدرم اجبارم کرد به ازدواج باتو ، همون موقع که گفتی هیچوقت یه ازدواج اجباری به عشق تبدیل نمیشه ، همون موقع من باورش نکردم
وقتی بعد از یک سال گفتی عاشقت شدم من عشق تورو باورش کردم، چون منم عاشقت شده بودم، فکر میکردم این عشق واقعیه اما نبود...تو هیچوقت عاشق من نبودی.. صرفاً میخواستی یه سرگرمی جدید پیدا کنی و بله چی بهتر از اینکه دختری که یه حسایی بهم داره رو به بازی بگیرم ؟ منم که احمق و ساده خودمو دست تویه دیوونه سپردم ، با همه ی دیوونه بازیات ، همه ی اخلاقای گندت ، همه اون شبایی که مادر خونده ات پرت میکرد و میومدی بامن بحث میکردی
ساختم ، ساختم چون عاشقت بودم ،توام شاید عاشق بودی ، شاید عاشقم بودی اما تو خودت خرابش کردی....همچیزو تو خرابش کردی ، چهار سال زندگی که با جون و دل براش تلاش کرده بودم رو با یه حرف ، یه دادگاه
یه امضا ، تمومش کردی


کمی با چهره ای که نمیتونستی بفهمی دقیقاً چی هست نگاهم کرد و بعد گفت

_من واقعا عاشق بودم سونهی ، عاشق بودم سونهی ، اونی که همچیو خراب کرد تو بودی تو بودی که اسم طلاقو پیش کشیدی


کاش یه روز این رو بفهمی که فقط عشق کافی نیست هوانگ هیونجین...
دیدگاه ها (۱)

پارت ۳استاد من+بابا جونم ، چیشده فدات بشم؟ بازم قلبت درد میک...

پارت ۴استاد من°بخاطر استاد جدید دیگه ، بچه هایی که دیدنش میگ...

پارت ۹خانم وکیلبی حرف دست روی سینه ام گذاشت و بین دستش فشردش...

پارت ۸خانم وکیل همونطور که به تلویزیون نگاه میکردم زنگ در به...

_وقتی به عنوان عضو هشتم عاشقت میشن و میخوان بهت اعتراف کنن_ن...

دوپارتی از چانگبین: (وقتی میری فنساین....)(چند روز بعد تو خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط