ادامهپارت

#ادامه_پارت۱
خندید.
+نه گناه داری مرد قد بلند.
امان از تو سپهر. واژه بهتر از این پیدا نکردی؟ نمیدونی من چقد حالم از این قدِ بلند، که دائم خاطرات حرف زدنشو، "مرد قد بلند دوست دارم" گفتنشو یادم میاره متنفرم؟ نمیدونی رفیقم؟
با خوردن فنجون قهوه‌ی روی میز، بغضمو قورت دادم.
-باشه قبول. ما یه جمع مست عاشق. منم از همه بدتر!
محمد بی رحم گفت(انریکه، اسکارلت، فرهاد، قهوه، بارون، قدبلند، از این نشونه بیشتر، واسه بیچاره بودنمون؟)
ناهید غم انگیز گفت(ولی من این بیچارگی رو عجیب دوست دارم)
سپهر خندان گفت(اخه میدونی هر چه از دوست رسد نیکوست.حالا میخواد بدبختی باشه، دستای خط خطی، حال بد، ریه‌ی داغون‌، موهای سفید، یا خنده های الکی...)
راست گفتی سپهر

پایان پارت۱ #حنا_مولوی
@Fantasia_a
دیدگاه ها (۱)

#پارت۲محمد جلو تر از همه راه می رفت. از پشت نگاهش کردم. شونه...

#ادامه_پارت۲بی حرف نگاهش کردم. نمیخواستم با نظر دادن بی خودی...

#پارت۱محمد نشسته بود رو صندلی و تند تند سیگار می کشید. قشنگ ...

کودک درون من پیرزن شده است و شب ها نعره میزند از بس که گرگ ه...

╭────────╮ ‌ ‌ ‌ 𝐚 𝐬𝐢𝐩 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮 ‌ ╰────────╯جـ...

My angel (part4) ~ قربان ماشین اماده است _ باشه … دختر از پل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط