Part

#Part192
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸


با دیدن سام با حرص گفتم
_ تو مریضی میدونی؟
+ فکر کنم زیاد حساس شدم همش حس میکنم دارم خواب میبینم تو خوبی با من همش میترسم تموم بشه
با حرص چشمام رو باز کردم

_ اخه من مگه مثل تو مریضم سام! من گفتم میخوامت عاشقتم بعد با یه حرف کوچیک من
چشماش رو بست و اروم گفت
_ میدونم میدونم حق با تواِ
حرفی نزدم که اومد سمتم وبوسه های ریز ریزش رو از سر گرفت
میفهمیدم چی میخواد
حتی فکر کنم این رفتار هاش به خاطر فشاری بود که روش بود خوب به هر حال هردو لذت با هم بودن رو چشیده بودیم پس چرا دوباره با هم نباشیم
بوسه های ریز ریزش رسید به گردنم که تو گلو اه کشیدم

و موهاش رو گرفتم و کشیدم بالا
_ میخوامت بفهم اینو با اینهمه مجهولاتی که تو زندگیت هست بازم میخوامت با اون همه بدی و خوبی که در حقم کردی بازم میخوامت
چشمای عاصیش آروم شد و اومد سمت لبام
لبامون تو هم گره خورد
دیگه مشخص بود نیاز هر دوتامون بهم
دستاش تموم تنم رو داشت کشف میکرد
فشار های ریز و درشتی که بهم فارد میکرد بهم فهموند که رو کاراش کنترل نداره
با نفس نفس از هم جدا شدیم
_ سام کاملش کن
مردد نگام کرد
_ سام میخوامت من مال تواَم خیلی وقته منو مال خودت کردی من الان میخوامت هر دوتامون به آرامش هم نیاز داریم
لبخندی زد
_ میدونی می پرستمت؟
نفس عمیقی کشیدم و اوهوم ارومی گفتم که...

.....
دیدگاه ها (۱)

#Part193#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 "سام"احساس سبک شدن...

#Part194#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 یکم خودم رو جمع و ...

#Part191#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 سام عمیق نگام می ک...

#Part190#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 _ تو چرا انقدر بی ...

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۴۹۷صدايي زدم. همونجور چشم بست...

ظهور ازدواج )( پارت ۳۳۲ فصل ۳ ) مبل دراز کشیدم. گوشیم روي م...

ظهور ازدواج پارت ۴۱۲هر دو به پهلو و نزديك هم دراز کشیده بودي...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط