جرات یا حقیقت و مرگ💔؟4
محکم به زمین خوردم و بیهوش شدم در نیمه بیهوشی صدایی میشنیدم:گریه میبل💔💔😨😨 صدای دکتر:80%احتمال مرگ و احتمال قطع عضو و شکستگی هم هست..احساس کردم الان میمیرم صدای استن اومد:میشه با آمبولانس بیایم؟ماشین نداریم😁😁 دکتر گفت :باشه تا نمرده بدوید تا نمردم؟؟؟؟؟؟ پلکام سنگین شد و روهم افتاد💔💔 وقتی به هوش اومدم تو یه اتاق بودم نور چشممو میزد دستگاه نبض و تپش قلب هم بود در باز شد میبل با اشک دوید طرفم گفت:دیپ خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟😨😨😨😨😨😨😨😨😨 گفتم :اره خوبم گفت : موندم چطور کتلت نشدی از 4 تا طبقه😂😂 گفتم:الان وقت شوخی کردنه؟ گفت:ببخشید😶😶 گفتم به استن یا پسیفیکا نگو بیان تو🙄🙄 اومدن تو به هر حال نظر من فرقی نمیکرد🤬🤬 پسیفیکا گفت : میشه من با دیپر حرف بزنم ...تنهایی😳😳 استن و میبل رفتن😬😬 رومو کردم اونور🤬🤬 گفت : دیپر بهتری؟🥺🥺 گفتم:اگه از پنجره منو بیرون نمینداختی الان میتونستیم فورد رو پیدا کنیم🤬🤬🤬🤬🤬 چیزی نگفت و رفت و پرستار اومد تا بیهوش کننده بزنه تو سرم(نویسنده:منظور کله نیستا منظور تزریق سرم با آمپوله)وقتی داشتم بهوش میومدم یه چیزی جلو صورتم دیدم... متوجه شدم پسیفیکاهه و لباشو جمع کرده😳😳😳😳😳🙄🙄 گفتم:داری چه غلطی میکنی؟😳😳😳😳 گفت .... ممم هیچی داشتم پلک هاتو چک میکردم چیزی نگفتم🙄🙄 گفت :دیپر منمتاسفم نمیخواستمماینطوری شه گفتم :مهم نیست🙄🙄 دکتر با میبل وارد شد..میبل داشت گریه میکرد اونم ناجور💔 دکتر گفت:آقای پاینز یه مشکلی پیش اومده😳 گفتم :لطفا بگین گفت: باتوجه به ضربه ای که به سر شما وارد شد از ارتفاع 18 متری باعث فاجعه ای شده تکه ای از جمجمه شکسته شده و باعث خونریزی داخلی شده(نویسنده:نگین که من از کجا میدونم خونریزی داخلی چیه بابا یخورده کمک های اولیه یاد بگیرین خونریزی 2 مدله یه مدل از بیرون بدنتون خون میاد یه مدلم تو بدنتون خونریزی میشه همین)و خونریزی داخلی خیلی خطرناکه و شما باید جراحی بشین اونم پس فردا یعنی تا اون موقع داخل بیمارستانین😦گفتم آخه نمیشه من فردا باید برم دکتر متاسفم آقای پاینز و اینکه این عمل ممکنه موفقیت آمیز نباشه گفتم:من نمیخوام عمل کنم🙄🙄 دکتر گف:آقای پاینز لج بازی نکنین خیلی مهمه گفتم :آه نه نمستونم دکتر با میبل خارج شد پسیفیکا گفت:دیپر لطفا عمل کن خواهش میکنم گفتم نه من نمیتونم من 15 سالمه عمل برای این سن خوب نیست پیفیکا:دیپر نیازه من:نه پسیفیکا نه من نمیتونم پسیفیکا :خواهش میکنم من: نشنیدی دکتر چیگفت ممکنه بمیرم🥺🥺 میبینم دارم اشک میریزم😭😭😭😭😭 پسیفیکا هم بغضش گرفت:این تنها راهه دیپر اگرم ریسک نکنی ممکنه بمیری🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺😭😭😭😭😭😭 گفتم ترجیح میدم کاری نکنم و بمیرم .عمو فورد هم دیگه نمیتونم کاریش کنم گفت:من نمیدونم😭😭😭😭😭😭😭😭 مامان باباتت بفهمن اوضاع بد میشه پس لطفا تمومش کن😭که پرستاری وارد اتاق شد...........................عینک آفتابی زد؟💀 گفت:ببخشید آقای پاینز وقت ادامه تزریقه پسیفیکا:دکتر گفت تموم شده👿 پرستار :دکتر گفت یکم دیگه هم بزنم😊😊 پسیفیکا پریدو عینک پرستار رو کش رفت 👓🥼🩺💉💉 زن جلو صورتش رو گرفت و گفت: هه بالاخره کار خودتونو کردین و یه خنده عصبی به گوش هام رسید😨😨 این صدا آشناس:گفتم:بیل سایفر گم شو بیرون🤬🤬 گفت:من کیل سایفرم دیپر ما همدیگرو قبلا ملاقات نکردیم💀 پسیفیکا گفت اونو به دیپر تزریق نمیکنی🤬🤬🤬 گفت:اگه میتونی جلومو بگیر👿👿👿 کیل سایفر یه سرنگ برداشت و مایعی داخلش ریخت گفت :این تورو خفه میکنه فعلا💉💉 و به پسیفیکا زد و زمین افتاد من نمیتونم بلند شم😨😨دکتر بهم گفته بود اومد جلو و یه سرنگ ظظاهر کرد:تو!!!! گفتم:میخوای چه غلطی بکبی؟🤬🤬 گفت : میکشمت😈😈😈 نهههههههمیبل اومد .. کیل برو اونور🤬🤬🤬 کیل:اون استن دیوونه کجاس؟هان؟ برای اون یه سوپرایز دارم😈 کیل اومد سراغ من نههههههههههههههه و میبل اومد جلو من 😨😨 آمپول به میبل خورد داد زدم:نههههه میبللل😨😨 همون لحظه میبل بیهوش شد کیل میبل رو با جادو بلند کرد💉💉 گفت:حالا میخوای چیکار کنی؟هان؟بعدا میبینمت درخت کاج🌲🌲🌲 گفتم :چی میخوای هرچی میخوای بگو قول میدم کمکت کنم 🥺گفت :متاسفم درخت کاج وقت تمومه 🌲🌲 نمیدونم چی شد ولی گفتم:بیا معامله کنیم اونم با دست..تو قدرت سلامتیو به من بده و من دوباره برادرتو احضار میکنم ......
۲۸.۰k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.