جرات یا حقیقت و مرگ💔؟5
سلام دوستان اومدم با ادامه داستانمممممممم کامنت نمیزارین؟لایک چی؟ (اگه خوراکی دم دستتونه بیارین بخورین😁😁) ادامه:کیل:ممممممممممممممممممم همون لحظه دکتر وارد شد و کیل غیبش زد😳 دکتر پسیفیکا و میبل رو روی زمین دید😐😐 گفت: آقای پاینز مگه نگفتم از جاتون بلند نشین . بعد بلند شدین مردمو رو با دارو بیهوش میکنین😳😳😐😐؟ اصن چطور بلند شدین؟😳😳😳 گفتم:دکتر یه موجود مثلثی به اسم کیل اومد تو اتاق خودشوو شبیه پرستار کرده بود بعد میخواست منو بکشه بعد پسیفیکا و میبل هم میخواستن جلوشو بگیرن که به اونا داروی بیهوش کننده زد💉💉 دکتر به پرستار گفت:هرچه سریع تر عملش کنیم بهتره داره هزیون میگه😐😐😐 گفتم : نه راس میگم من نمیخوام عمل کنم خودش به ما حمله کرددد دکتر گفت : من میگم بیان اینن دختر هارو ببرن باز حالا دست خودتونه آقای پاینز🤷🏻♂️ گفتم:باشه استنلیوارد اتاق شد به دکتر گفت:اوضاع چطوره دکتر؟👨🏻⚕️👨🏻⚕️ دکتر :حالش خرابه چرت و پرت میگه گفتم:استن کیل سایفر اومد میخواست منو بکشه کیل سایفر اینجا بود دختر هارو بیهوش کرد استن:دکتر زود تر عملش کین😏😏 گفتم : چی میگی استن/؟
استن و دکتر رفتن🎫🎫 یه دقیقه سرم رو روی بالش گذاشتم🗯🗯🗯🗯💭💭💭 فکر کردم اگه شاگرد فورد میشدم بهتر بود الان همه خوب بودیم استن لی تو کلبه اش میبل و مامانو بابا باهم وندی و زئوس هم بودن🧶🧶🧶 ااهههه چرا استن به دکتر نگفت؟؟ یکم بخوابم خوبه چشمام رو بسته ام و پلکام سنگین شد و خوابم برد بیدار شدم آخ که چقدر حال داد🎈🎈🎈🎈 دیدم میبل و پسیفیکا همون لحظه اومدن تو گفتم مگه شماا بیهوش نبودین ؟؟؟؟؟؟ گفتن:تنبل خانن 3 ساعته خوابی😑😑 سه ساعت شد آهههه میبل گفت :دیپ داره بیرون بارون میزنه بریم یه قدمی بزنیم تا استن خوابه؟؟🙃🙃🙃🙃 گفتنم:من به زور راه میرم چطور بیام؟؟؟ پسیفیکا : دستتو میگیرم گفتم:نه لازم نکرده پام بهتره😒😒😒 میبل:دیپپپ اصن ما تورو تا بیرون میبریم رو صندلی بشین چتر هم داریم🌧🌧☂☂🌂🌂 گفتم باشه تو محوطه بیمارستان نشستم🥶🥶خیلی سرد بود میبل:دیپ ژاکتتو بگیر🕴🏻🕴🏻🕴🏻 ممم بهتر شدپسیفیکا اومد نشست کنار من🏥🏥🏥 اه گفت:مم بیا پتر رو بگیر .منظورم چتره😳(نویسنده:مرینت بازی در آورد😂😂)گفتم:آهان مرسی🤨🤨 سرشو گذاشت رو شونه م .(نویسنده:سرتو بزار روشونه هام خوابت بگیره😂😂😂)دستشم تو دستم حلقه کرد😶😶😳 من نمیدونم چی شد منم همون کارو تکرار کردم..و خوابم برد😴 (نویسنده:محض اطلاع من از این شیپ متنفرم🤢🤢 از هیچ شیپی با دیپ خوشم نمیاد )(نویسنده:ببخشیید خیلی مزاحم میشم🤣🤣) صحیح
بیدار که شدم پسیفیکا نبود......چه خوب ولی چطوری بلند شم😳😳😳😳😳🏥🏥 خودمو روزمین خیس کشون کشون به سمت بیمارستان بردم🏥🏥 تو راهرو صدای جیغ اومد اونم بنفش 😱😱یه ویلچر پیدا کردم خودمو نشوندم روش به زور😶😶 سریع خودمو به جایی رسوندم که صدای جیغ اومد دیگهه هیچی نبود🤨🤨 میبل اونجا بود.بهش گفتم:چی شده میبل😶😶😶 گفت نمیدونم منم الان اومدم از هرکی پرسیدم همینو گفت دیگه نمیتونستم این باندی که روی پام پیچیدرو تحمل کنم به دکتر گفتم در جواب گفت:ما اینو الکی بستیم که پاتون تکون نخوره تمام مدت میتونستین حرکت کنین😳😳 منو بگو مث دیوونه ها اینور اونور خودمو میکشوندم😂😂😂 باندمو که باز کرد گفت:حالا که گفتم نمیخواد خیلی به خودت فشاززر بیاری بدویی چون همینجوریاوضاعتون خراب هست هیچی نگفتم ولی باز پام درد میکرد رفتم که ببینم میتونم سرنخی از این جیغ پیدا کنم....رفتم تو سالن نگاهی کردم اثری نبود مشکوکهه😳😳😳😳😳 حتما یکی موش دیده جیغ کشیئده اه ولش😒😒 داشتم رد میشدم که یه اثر انگشت خونی رو دیوار دیدم😳 این اثر انگشت پخش شده مم هرکی بوده یا باهوش بوده اثر انگشت از خودش به جا گذاشته یا دستش کشیده شده😏 وقت ماجراجوییه 🌂🌂😀😀😀😀 بریم که رفتیم خب اثر انگشت ممکنه ااز بین بره بریم که رفتیم خبب این فعلا باید راه برم ببینم به کجا ختم میشه🙃
ادامه:رد رو دنبال کردم 😶😶از اتااق های وحشتناک بیمارستان گذشتم مثلا:اهدا خون .پیوند اعضا.اهدا اعضا.بخیه . و فکر نکنم دیگه بخواین بقیشو بدونین مممم رسیدیم به قسمت های تاریک بیمارستان عجیبه تاحالا اینججا رو ندیده بودم😳😳😳 دیدم رد خون به یه در ختم میشه اون در هم یه در چوببی بود ممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم بریم ببینیم چه خبره .... درو باز کردم😳😳😳😳😳
استن و دکتر رفتن🎫🎫 یه دقیقه سرم رو روی بالش گذاشتم🗯🗯🗯🗯💭💭💭 فکر کردم اگه شاگرد فورد میشدم بهتر بود الان همه خوب بودیم استن لی تو کلبه اش میبل و مامانو بابا باهم وندی و زئوس هم بودن🧶🧶🧶 ااهههه چرا استن به دکتر نگفت؟؟ یکم بخوابم خوبه چشمام رو بسته ام و پلکام سنگین شد و خوابم برد بیدار شدم آخ که چقدر حال داد🎈🎈🎈🎈 دیدم میبل و پسیفیکا همون لحظه اومدن تو گفتم مگه شماا بیهوش نبودین ؟؟؟؟؟؟ گفتن:تنبل خانن 3 ساعته خوابی😑😑 سه ساعت شد آهههه میبل گفت :دیپ داره بیرون بارون میزنه بریم یه قدمی بزنیم تا استن خوابه؟؟🙃🙃🙃🙃 گفتنم:من به زور راه میرم چطور بیام؟؟؟ پسیفیکا : دستتو میگیرم گفتم:نه لازم نکرده پام بهتره😒😒😒 میبل:دیپپپ اصن ما تورو تا بیرون میبریم رو صندلی بشین چتر هم داریم🌧🌧☂☂🌂🌂 گفتم باشه تو محوطه بیمارستان نشستم🥶🥶خیلی سرد بود میبل:دیپ ژاکتتو بگیر🕴🏻🕴🏻🕴🏻 ممم بهتر شدپسیفیکا اومد نشست کنار من🏥🏥🏥 اه گفت:مم بیا پتر رو بگیر .منظورم چتره😳(نویسنده:مرینت بازی در آورد😂😂)گفتم:آهان مرسی🤨🤨 سرشو گذاشت رو شونه م .(نویسنده:سرتو بزار روشونه هام خوابت بگیره😂😂😂)دستشم تو دستم حلقه کرد😶😶😳 من نمیدونم چی شد منم همون کارو تکرار کردم..و خوابم برد😴 (نویسنده:محض اطلاع من از این شیپ متنفرم🤢🤢 از هیچ شیپی با دیپ خوشم نمیاد )(نویسنده:ببخشیید خیلی مزاحم میشم🤣🤣) صحیح
بیدار که شدم پسیفیکا نبود......چه خوب ولی چطوری بلند شم😳😳😳😳😳🏥🏥 خودمو روزمین خیس کشون کشون به سمت بیمارستان بردم🏥🏥 تو راهرو صدای جیغ اومد اونم بنفش 😱😱یه ویلچر پیدا کردم خودمو نشوندم روش به زور😶😶 سریع خودمو به جایی رسوندم که صدای جیغ اومد دیگهه هیچی نبود🤨🤨 میبل اونجا بود.بهش گفتم:چی شده میبل😶😶😶 گفت نمیدونم منم الان اومدم از هرکی پرسیدم همینو گفت دیگه نمیتونستم این باندی که روی پام پیچیدرو تحمل کنم به دکتر گفتم در جواب گفت:ما اینو الکی بستیم که پاتون تکون نخوره تمام مدت میتونستین حرکت کنین😳😳 منو بگو مث دیوونه ها اینور اونور خودمو میکشوندم😂😂😂 باندمو که باز کرد گفت:حالا که گفتم نمیخواد خیلی به خودت فشاززر بیاری بدویی چون همینجوریاوضاعتون خراب هست هیچی نگفتم ولی باز پام درد میکرد رفتم که ببینم میتونم سرنخی از این جیغ پیدا کنم....رفتم تو سالن نگاهی کردم اثری نبود مشکوکهه😳😳😳😳😳 حتما یکی موش دیده جیغ کشیئده اه ولش😒😒 داشتم رد میشدم که یه اثر انگشت خونی رو دیوار دیدم😳 این اثر انگشت پخش شده مم هرکی بوده یا باهوش بوده اثر انگشت از خودش به جا گذاشته یا دستش کشیده شده😏 وقت ماجراجوییه 🌂🌂😀😀😀😀 بریم که رفتیم خب اثر انگشت ممکنه ااز بین بره بریم که رفتیم خبب این فعلا باید راه برم ببینم به کجا ختم میشه🙃
ادامه:رد رو دنبال کردم 😶😶از اتااق های وحشتناک بیمارستان گذشتم مثلا:اهدا خون .پیوند اعضا.اهدا اعضا.بخیه . و فکر نکنم دیگه بخواین بقیشو بدونین مممم رسیدیم به قسمت های تاریک بیمارستان عجیبه تاحالا اینججا رو ندیده بودم😳😳😳 دیدم رد خون به یه در ختم میشه اون در هم یه در چوببی بود ممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم بریم ببینیم چه خبره .... درو باز کردم😳😳😳😳😳
۲۶.۸k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.