{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم }}
{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم }}
پارت 15
ا،ت : چشم
جونگکوک هنوز نگاهش روی اون دوختر بود و داشت به رفتنش نگاه میکردم که تهیونگ گفت
تهیونگ : کجا رو نگاه میکنی اون دوختر کی بود
جونگکوک : این همون دوختره
تهیونگ با تعجب پرسید
تهیونگ : واقعآ اینه نبابا بایدم بخواهیش خیلی خوشگله
جونگکوک : آره خیلی
بعد از گفتن این حرف بدون اینکه به حرف دوستش گوش کنه دنبال اون دوختر رفت جونگکوک به ا،ت که درحال گرفتن نوشیدنی ها بود نگاه کرد و به سمتش رفت و به میز تکیه داد و با پوزخند که روی لبش بود گفت
جونگکوک : تو داری منو تعقیب میکنی تاقت دوری منو داری که تا اینجا دنبالم اومدی
ا،ت : من شما رو تعقیب نکردم
جونگکوک : پس چرا همه جا هستی جلوی شرکتم توی خونم و الانم اینجا
ا،ت : همش اتفاقی......
جونگکوک : نمیخواد بگی که اتفاقی شد چون باور نمیکنم
ا،ت : به همین خیال باش آقاي جئون فکر نکن چون پول داری همه دخترا دنبالت هستن من شبيه اون هر* زه های که دورت هستن نیستم
جونگکوک از اینکه اون دوختر حرفش رو به تمسخر گرفت عصبانی شد
ا،ت خواست بره که جونگکوک دستش رو گرفت و دنبال خودش میکشید
ا،ت سعي میکرد دستش رو از دست جونگکوک جدا کنه اما نمیتونست
وقتی وارده یکی از اوتاق های اونجی شد دستش رو محکم ول کرد که باعث شد شونه اش محکم به دیوار برخورد کنه
از درده شونه اش چشماش رو روهم فشار داد و با صدای بلند گفت
ا،ت : روانی چیکار داری میکنی
جونگکوک بهش نزدیک شد و دستش رو کنار سر ات روی دیوار گذاشت
صورتش رو بهش نزدیک کرد
جوری که نفسای داغش به صورتش بخوره گفت
جونگکوک : خیلی مغرور درسته تو یه هر*زه پول پرس پیشتر نیستی
ا،ت : ولم کن وگرنه جیغ میزنم
جونگکوک : فکر نکنم کسی صدات رو بشنوه
جونگکوک سرش توی گردن اون دوختر فرو کرد
و نفس عميقي کشید و پوست گردنش رو بین دندون هاش گرفت
ا،ت جیغ بلندی کشید اما از صدای بلند موزیک هیچ کس صداش رو نشنید
جونگکوک همینجوری به کارش ادامه میداد
تا اینکه چند تا از دکمه های پیراهن اون دوختر رو باز کرد
ا،ت با مشت هاش به شونه و سینه جونگکوک میزد اما اون به کارش ادامه میداد اشک از چشمای اون دوختر جاری شد
نمیدونست چیکار کنم اون حتا فرست فکر کرد بهش نمیداد
ا،ت با زانو اش زد وسط پای اوم پسر و باعث شد ازش فاصله بگیره
جونگکوک : دوختر هر*زه چه قلتی میکنی...........ادامه دارد
پارت 15
ا،ت : چشم
جونگکوک هنوز نگاهش روی اون دوختر بود و داشت به رفتنش نگاه میکردم که تهیونگ گفت
تهیونگ : کجا رو نگاه میکنی اون دوختر کی بود
جونگکوک : این همون دوختره
تهیونگ با تعجب پرسید
تهیونگ : واقعآ اینه نبابا بایدم بخواهیش خیلی خوشگله
جونگکوک : آره خیلی
بعد از گفتن این حرف بدون اینکه به حرف دوستش گوش کنه دنبال اون دوختر رفت جونگکوک به ا،ت که درحال گرفتن نوشیدنی ها بود نگاه کرد و به سمتش رفت و به میز تکیه داد و با پوزخند که روی لبش بود گفت
جونگکوک : تو داری منو تعقیب میکنی تاقت دوری منو داری که تا اینجا دنبالم اومدی
ا،ت : من شما رو تعقیب نکردم
جونگکوک : پس چرا همه جا هستی جلوی شرکتم توی خونم و الانم اینجا
ا،ت : همش اتفاقی......
جونگکوک : نمیخواد بگی که اتفاقی شد چون باور نمیکنم
ا،ت : به همین خیال باش آقاي جئون فکر نکن چون پول داری همه دخترا دنبالت هستن من شبيه اون هر* زه های که دورت هستن نیستم
جونگکوک از اینکه اون دوختر حرفش رو به تمسخر گرفت عصبانی شد
ا،ت خواست بره که جونگکوک دستش رو گرفت و دنبال خودش میکشید
ا،ت سعي میکرد دستش رو از دست جونگکوک جدا کنه اما نمیتونست
وقتی وارده یکی از اوتاق های اونجی شد دستش رو محکم ول کرد که باعث شد شونه اش محکم به دیوار برخورد کنه
از درده شونه اش چشماش رو روهم فشار داد و با صدای بلند گفت
ا،ت : روانی چیکار داری میکنی
جونگکوک بهش نزدیک شد و دستش رو کنار سر ات روی دیوار گذاشت
صورتش رو بهش نزدیک کرد
جوری که نفسای داغش به صورتش بخوره گفت
جونگکوک : خیلی مغرور درسته تو یه هر*زه پول پرس پیشتر نیستی
ا،ت : ولم کن وگرنه جیغ میزنم
جونگکوک : فکر نکنم کسی صدات رو بشنوه
جونگکوک سرش توی گردن اون دوختر فرو کرد
و نفس عميقي کشید و پوست گردنش رو بین دندون هاش گرفت
ا،ت جیغ بلندی کشید اما از صدای بلند موزیک هیچ کس صداش رو نشنید
جونگکوک همینجوری به کارش ادامه میداد
تا اینکه چند تا از دکمه های پیراهن اون دوختر رو باز کرد
ا،ت با مشت هاش به شونه و سینه جونگکوک میزد اما اون به کارش ادامه میداد اشک از چشمای اون دوختر جاری شد
نمیدونست چیکار کنم اون حتا فرست فکر کرد بهش نمیداد
ا،ت با زانو اش زد وسط پای اوم پسر و باعث شد ازش فاصله بگیره
جونگکوک : دوختر هر*زه چه قلتی میکنی...........ادامه دارد
۲.۰k
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.