❌ اصکی ممنوع ❌
❌ اصکی ممنوع ❌
"Devastating retaliation"
#تلافی_ویرانگر
#Part86
هیونجین: دوستام تو باشگاه رقصن، بیا بریم!
پوزخند زدم: به نظرت انقدر احمق میام که دنبال یه غریبه راه بیفتم؟
چشماشو تو حدقه چرخوند: دختره ی باهوش ترسو!
اعتنایی نکردم!
مجبور شد گوشیش رو دربیاره و به چند نفر زنگ بزنه!
هیونجین: بهشون گفتم، الان میان.
من: چرا میخای نقش بازی کنیم؟ واقعا دوست دختر نداری؟
آهی کشید: دختر شاخ مدرسه دوست دخترم بود، اما با دوست صمیمیم بهم خیانت کرد... میخام بهش ثابت کنم از اون بهتراشم حاضرن با من باشن!
ابرومو دادم بالا: من از اون بهترم؟
با تحسین نگاهم کرد: تو زیبا ترین و خوشتیپ ترین دختری هستی که دیدم!
خندم گرفت: پس واجب شد سیترا رو ببینی!
هیونجین: من اخرشم نفهمیدم اون کیه!
من: اگه خوش شانس باشی هیچ وقت نمیفهمی!
دیگه حرفی رد و بدل نشد و حدودا 10 دقیقه بعد یه ماشین نزدیکمون پارک کرد.
درش باز شد و دوتا پسر و سه تا دختر پیاده شدن.
لباسای لش، تتو، پرسینگ و سیگار نشون میداد اونا بچه های تجدیدی و شاخ مدرسه ان!
یکی از پسرا که قد بلندی داشت، سرتاپامو انالیز کرد و سوتی کشید: هیون لعنتی، ببین چه چیزی پیدا کرده!
اخم کردم و توپیدم بهش: من وسیله نیستم پسره لاشی!
پسر دوم لیسی به لبش زد: تو خیلی سرکشی دختر، مثل مافیاهایی... ببینم تو ترتیب هیونو میدی یا اون ترتیب تورو؟
همشون هر هر خندیدن و من فهمیدم هیونجین یه جورایی بین اون عوضیا مودب و مظلوم محسوب میشه!
هیونجین: دهنتو ببند فیلکس!
پسری که فیلکس خطاب شده بود، سمت دختری که موهای صورتی چتری داشت رفت و گفت: نگاش کن یونا، این همونیه که برات دم از عشق و عاشقی میزد!
دختره پوزخند زد: از اولم یه عوضی بودی!
هیونجین دستاش مشت شد و خواست جواب بده که نزاشتم: اوه جدا؟!
اروم اروم به یونا و فیلکس نزدیک شدم: اونایی که خیانت کردن شمایین، اونایی که احساسات دوستشون رو جریحه دار کردن شمایین...
رو به روی فیلکس لب زدم: تو دوست دخترشو از چنگش در اوردی،هی لاشی چقدر میتونی حیون باشی هوم؟
فیلکس قدمی عقب رفت.
...... ادامه دارد....
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJB
"Devastating retaliation"
#تلافی_ویرانگر
#Part86
هیونجین: دوستام تو باشگاه رقصن، بیا بریم!
پوزخند زدم: به نظرت انقدر احمق میام که دنبال یه غریبه راه بیفتم؟
چشماشو تو حدقه چرخوند: دختره ی باهوش ترسو!
اعتنایی نکردم!
مجبور شد گوشیش رو دربیاره و به چند نفر زنگ بزنه!
هیونجین: بهشون گفتم، الان میان.
من: چرا میخای نقش بازی کنیم؟ واقعا دوست دختر نداری؟
آهی کشید: دختر شاخ مدرسه دوست دخترم بود، اما با دوست صمیمیم بهم خیانت کرد... میخام بهش ثابت کنم از اون بهتراشم حاضرن با من باشن!
ابرومو دادم بالا: من از اون بهترم؟
با تحسین نگاهم کرد: تو زیبا ترین و خوشتیپ ترین دختری هستی که دیدم!
خندم گرفت: پس واجب شد سیترا رو ببینی!
هیونجین: من اخرشم نفهمیدم اون کیه!
من: اگه خوش شانس باشی هیچ وقت نمیفهمی!
دیگه حرفی رد و بدل نشد و حدودا 10 دقیقه بعد یه ماشین نزدیکمون پارک کرد.
درش باز شد و دوتا پسر و سه تا دختر پیاده شدن.
لباسای لش، تتو، پرسینگ و سیگار نشون میداد اونا بچه های تجدیدی و شاخ مدرسه ان!
یکی از پسرا که قد بلندی داشت، سرتاپامو انالیز کرد و سوتی کشید: هیون لعنتی، ببین چه چیزی پیدا کرده!
اخم کردم و توپیدم بهش: من وسیله نیستم پسره لاشی!
پسر دوم لیسی به لبش زد: تو خیلی سرکشی دختر، مثل مافیاهایی... ببینم تو ترتیب هیونو میدی یا اون ترتیب تورو؟
همشون هر هر خندیدن و من فهمیدم هیونجین یه جورایی بین اون عوضیا مودب و مظلوم محسوب میشه!
هیونجین: دهنتو ببند فیلکس!
پسری که فیلکس خطاب شده بود، سمت دختری که موهای صورتی چتری داشت رفت و گفت: نگاش کن یونا، این همونیه که برات دم از عشق و عاشقی میزد!
دختره پوزخند زد: از اولم یه عوضی بودی!
هیونجین دستاش مشت شد و خواست جواب بده که نزاشتم: اوه جدا؟!
اروم اروم به یونا و فیلکس نزدیک شدم: اونایی که خیانت کردن شمایین، اونایی که احساسات دوستشون رو جریحه دار کردن شمایین...
رو به روی فیلکس لب زدم: تو دوست دخترشو از چنگش در اوردی،هی لاشی چقدر میتونی حیون باشی هوم؟
فیلکس قدمی عقب رفت.
...... ادامه دارد....
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJB
۴.۳k
۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.