🍷ارباب و برده 🍷پارت 5
🍷 ارباب و برده 🍷
پارت_5
کوک:داشت دیوو٪٪٪نم میکرد...آروم رفتم سمتش و از پشت با دندونام ب****ند لباص*****و کشیدم و یکی از بن*****د هاش رو باز کردم و ...
ویو ا/ت :داشتم لباسارو مرتب میکردم که یه چیزی پشتم رو قلقلک داد و لباص****م رو تو تنم کمی آزاد کرد طوری که خط سی...ه م معلوم میشد ..
زیاد توجه نکردم و فکر کردم یکی از بند هاش شل شده که با یه صدایی ترسیدم ....ارباب بود کنار گرد******نم لب زد:
کوک: میشه بپرسم چیکار میکنی؟؟!
ا/ت:اممم....ا..ارباب دارم لباس هاتونو مرتب میکنم ... ( با لکنت)
ویو ا/ت :اینو گفتم و از سر جام بلند شدم و رو به ارباب وایسادم که دیدم بالا تن****ش لخ....ه و سریع دستم رو گذاشتم رو چشمام که گفت:
کوک:دستاتو بردار من که فقط بالا ت*****نم لخ.... ه
ا/ت :ام..م...ا(لکنت)
کوک:گفتم وردار(جدی و خشن)
ا/ت:چشم..
کوک: کارت داخل اتاقم تموم شد؟!
ا/ت:بله ارباب
کوک:خوبه ...سشوارو از داخل اون کمد بهم بده و یه دست لباس برای داخل خونه برام بزار که بپوشم بعد میتونی بری...
ا/ت :چشم ارباب
ویو کوک: میخواست سشوار بیاره اما دستش نمیرسید ...واسه همین خودم برداشتم که بد......م به بن.....ش خورد....
ویو ا/ت: میخواستم سشوارو از کمد بیارم بیرون اما خیلی بلند بود و تلاشم بی فایده بود که یهو دستی از پشتم دراز شد و سشوارو برداشت ...انقد بهم نزدیک بود که بد.......ش به ب.......نم خورد و منم فورا فاصله گرفتم که ارباب سشوار رو رو میز گزاشت و گفت:
کوک: برگرد..
ا/ت :بله؟؟؟؟؟؟؟؟
کوک:پشت کن ...بن......د لباص.......ت بازه برات میبندمش..
ا/ت:آها...نه ممنون ...میرم پایین یکی برام میبنده شما زحمت نکشید..
کوک:نگفتم حرف بزنی گفتم پشت کنی...
ویو ا/ت :پشت کردم تا ب......ند لباث....م رو برام ببنده که یهو با کاری که کرد برق از سرم پرید...
و......{پایان}
شرایط پارت بعد ۳ نفر یا ۵ نفر فالو کنن
اگه انرژی هم بدید ممکنه یه نصفه پارت بزارم
از پارت ۶ به بعد هم هر ۱ فالوور یک پارت میزارم
پس پیجم رو به دیگران معرفی کنید تا پارت های بهتری بزارم ..راستی پارت ۶ قراره کمی اصم.....ت باشه عزیزان
پارت_5
کوک:داشت دیوو٪٪٪نم میکرد...آروم رفتم سمتش و از پشت با دندونام ب****ند لباص*****و کشیدم و یکی از بن*****د هاش رو باز کردم و ...
ویو ا/ت :داشتم لباسارو مرتب میکردم که یه چیزی پشتم رو قلقلک داد و لباص****م رو تو تنم کمی آزاد کرد طوری که خط سی...ه م معلوم میشد ..
زیاد توجه نکردم و فکر کردم یکی از بند هاش شل شده که با یه صدایی ترسیدم ....ارباب بود کنار گرد******نم لب زد:
کوک: میشه بپرسم چیکار میکنی؟؟!
ا/ت:اممم....ا..ارباب دارم لباس هاتونو مرتب میکنم ... ( با لکنت)
ویو ا/ت :اینو گفتم و از سر جام بلند شدم و رو به ارباب وایسادم که دیدم بالا تن****ش لخ....ه و سریع دستم رو گذاشتم رو چشمام که گفت:
کوک:دستاتو بردار من که فقط بالا ت*****نم لخ.... ه
ا/ت :ام..م...ا(لکنت)
کوک:گفتم وردار(جدی و خشن)
ا/ت:چشم..
کوک: کارت داخل اتاقم تموم شد؟!
ا/ت:بله ارباب
کوک:خوبه ...سشوارو از داخل اون کمد بهم بده و یه دست لباس برای داخل خونه برام بزار که بپوشم بعد میتونی بری...
ا/ت :چشم ارباب
ویو کوک: میخواست سشوار بیاره اما دستش نمیرسید ...واسه همین خودم برداشتم که بد......م به بن.....ش خورد....
ویو ا/ت: میخواستم سشوارو از کمد بیارم بیرون اما خیلی بلند بود و تلاشم بی فایده بود که یهو دستی از پشتم دراز شد و سشوارو برداشت ...انقد بهم نزدیک بود که بد.......ش به ب.......نم خورد و منم فورا فاصله گرفتم که ارباب سشوار رو رو میز گزاشت و گفت:
کوک: برگرد..
ا/ت :بله؟؟؟؟؟؟؟؟
کوک:پشت کن ...بن......د لباص.......ت بازه برات میبندمش..
ا/ت:آها...نه ممنون ...میرم پایین یکی برام میبنده شما زحمت نکشید..
کوک:نگفتم حرف بزنی گفتم پشت کنی...
ویو ا/ت :پشت کردم تا ب......ند لباث....م رو برام ببنده که یهو با کاری که کرد برق از سرم پرید...
و......{پایان}
شرایط پارت بعد ۳ نفر یا ۵ نفر فالو کنن
اگه انرژی هم بدید ممکنه یه نصفه پارت بزارم
از پارت ۶ به بعد هم هر ۱ فالوور یک پارت میزارم
پس پیجم رو به دیگران معرفی کنید تا پارت های بهتری بزارم ..راستی پارت ۶ قراره کمی اصم.....ت باشه عزیزان
۱۱.۵k
۰۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.