دروغ گفتن ممنوعه

+دروغ گفتن ممنوعه
=دروغ نمی‌گم
+باشه..تولدته
آروم و ناراحت سرشو تکون داد
+چی دوست داری برات بخرم
=چیزی نمیخوام میشه لطفاً برین بیرون
+ولی...
=نمیخوام بغض شدید
+میخوای گریه کنی؟؟باشه گریه کن چیزی بهت نمی‌گم بالاخره تولدته
بغضش ترکید و شروع کرد به گریه کردن نیم ساعت گریه کرد که بیهوش شد این بچه خیلی رو مخه پتو رو کشیدم روش و اومدم بیرون حیف که برا انتقام از آت لازمش دارم وگرنه میکشتمش جین زنگ زد
°از آمریکا اومدم تو کره هستم
+باشه بیا عمارت
°اک.. فقط نگو که دزدیدیش
+دزدیدمش...دختر رو مخ و خنگیه امروز تولدش بود فقط خواست گریه کنه
°چرا؟
+چون بهش گفته بودم حق نداره گریه کنه چون رو مخم می‌ره
°تهیونگ چرا نمیزاری اون خانواده زندگیشونو بکنن؟
+چون آت مال منه...حالا که بچه دار شده بچشم مال منه...چند روز پیش نامجون اومد(اگه یادتون نمیاد نامجون برادر اته که زنش هم خیلی شبیه خواهر مرده تهیونگه)
°چی میگفت؟
+می‌گفت میخواد آت و ببینه منم برای صدمین بار گفتم آت فرار کرده
°باشه اومدم حرف می‌زنیم فعلااا
+خدافظ
دیدگاه ها (۱)

شب ویو کلارااز خواب بیدار شدم و رفتم حموم مامانی بهم یاد داد...

برای پارت بعد فالو کنید https://wisgoon.com/hlialvi31 تا ۱۲۰...

ویو تهیونگ =ببخشید حواسم نبود + باشه...دیگه تکرار نشه بیا پا...

+ اتاقته=من رفتم...+برو منم الان میام=واسه چی ؟+قانون یک و ی...

رمان j_k

game of love and hate(part 29)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط