رزکوچک

╭────────╮
‌ 𝐥𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐫𝐨𝐬𝐞 ‌‌
╰────────╯
رُزکـــوچــــک¹⁴
به سمت قفسه ها رفتم،همه کشو ها رو گشتم،که چشمم خورد به جعبه کمک های اولیه برش داشتم و به سمت تهیونگ رفتم.
ضد عفونی رو برداشتم و با یه پنبه روی زخماش کشیدم،که یهو صدای به هم خوردن دندوناش اومد،حتما خیلی درد داره.
باند رو برداشتم و از مچ دستش شروع کردم به بانداژ کردن.
بلند شدم و گفتم:حواستون باشه،توی اتاق پر خورده شیشه‌ست
و بعد از اتاق خارج شدم.
خدمتکار ها جلوی در جمع شده بودن،یکی از خدمتکار ها آروم گفت:بهتون صدمه نزدن؟
سرمو به معنی نه تکون دادم.
صدای قدم‌های یه نفر توی سالن به گوش رسید.
نانسی نزدیک شد و گفت:اینجا چه خبره؟
یکی از خدمتکارها تعظیم کرد و گفت:آقای کیم حالشون بده
نانسی با نگرانی به سمت در قدم برداشت که گفتم:دستش رو بانداژ کردم،الان حالش بهتره
با صدای من برگشت و گفت:ا..اها،باشه

عصر بود،نمیدونم حالش خوبه یا نه.
یه خدمتکار با یه سینی دارو به سمتم اومد و گفت:خانم الان یه ساعته اینجا نشیتید،بهتون گفتم که الان حالشون خوبه
از روی پله ها بلند شدم و گفتم:ن‍ــ..نه..من فقط..
سینی رو داد دستم و گفت:اگه خیلی نگرانشون هستید،شما این دارو ها رو براشون ببرید
تا خواستم چیزی بگم سریع رفت.
نفس عمیقی کشیدم و به سمت اتاقش رفتم و در زدم.
با صدای ضعیفی گفت:بیا تو
آروم درو باز کردم و رفتم تو...

#فیک#رمان#جیمین#بی_تی_اس#رز_کوچک#وی#تهیونگ#جونگکوک#شوگا#نامجون#جی_هوپ#جین#سناریو
دیدگاه ها (۱۵)

╭────────╮ ‌ 𝐥𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐫𝐨𝐬𝐞 ‌‌ ╰────────╯ ...

╭────────╮ ‌ 𝐥𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐫𝐨𝐬𝐞 ‌‌ ╰────────╯ ...

╭────────╮ ‌ 𝐥𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐫𝐨𝐬𝐞 ‌‌ ╰────────╯ ...

╭────────╮ ‌ 𝐥𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐫𝐨𝐬𝐞 ‌‌ ╰────────╯ ...

سناریو :: مثلث عشقی

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۵فرداتوی خواب ناز بودم که(صدای آرام...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط