اسم: دیدار 🍷
اسم: دیدار 🍷
p³⁰
پارت اخر فصل اول:
اونها با جمعیتی زیاد از خبرنگارا روبرو شده بودن که تا پیاده شدن همه ی خبرنگارا داشتن عکس میگرفتن که تهیونگ پوزخندی زد و دست ا/ت رو توی دست های خودش حلقه زد و ا/ت نگاهی به تهیونگ انداخت و سرشو به پایین انداخت و تهیونگ دستشو به ا/ت فشار داد به منظور اینکه سرتو بالا بگیر و ا/ت هم با خجالت و لبخندی ساختگی سرشو بالا گرفت و خبرنگارا سوالاشونو میپرسیدن
خبرنگارا: شما واقعا با هم در رابطه اید؟ رابطه ی شما ساختگی ایه؟ چند وقته باهم تو رابطه این؟ چرا تا الان این رابطه رو قایم کردین؟
ا/ت کلافه شده بود و بهتهیونگ نگاهی کرد و تهیونگ پوزخندی زد.
رفتن داخل و ا/ت از شدت زیبایی اون عمارت تعجب کرده بود که یهو تهیونگ به ا/ت گفت:
تهیونگ: اگر مثل اینو میخای، میتونی دوس دخترم بشی.
ا/ت: ب...بله؟؟
تهیونگ:(پوزخند)
راوی:
همچی عادی بود تا اینکه....
p³⁰
پارت اخر فصل اول:
اونها با جمعیتی زیاد از خبرنگارا روبرو شده بودن که تا پیاده شدن همه ی خبرنگارا داشتن عکس میگرفتن که تهیونگ پوزخندی زد و دست ا/ت رو توی دست های خودش حلقه زد و ا/ت نگاهی به تهیونگ انداخت و سرشو به پایین انداخت و تهیونگ دستشو به ا/ت فشار داد به منظور اینکه سرتو بالا بگیر و ا/ت هم با خجالت و لبخندی ساختگی سرشو بالا گرفت و خبرنگارا سوالاشونو میپرسیدن
خبرنگارا: شما واقعا با هم در رابطه اید؟ رابطه ی شما ساختگی ایه؟ چند وقته باهم تو رابطه این؟ چرا تا الان این رابطه رو قایم کردین؟
ا/ت کلافه شده بود و بهتهیونگ نگاهی کرد و تهیونگ پوزخندی زد.
رفتن داخل و ا/ت از شدت زیبایی اون عمارت تعجب کرده بود که یهو تهیونگ به ا/ت گفت:
تهیونگ: اگر مثل اینو میخای، میتونی دوس دخترم بشی.
ا/ت: ب...بله؟؟
تهیونگ:(پوزخند)
راوی:
همچی عادی بود تا اینکه....
۲۵.۸k
۰۱ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.