شراب گیلاسp21
شراب_گیلاسp21
اماندا سر تکون داد جونگکوک برق اتاق رو خاموش کرد درست وقتی خواست از چارچوب در خارج بشه صدای شبیه به التماس اماندا مانع شد
"میشه اینجا بخوابی؟"
_ اماندا
"میشه؟"
جونگکوک لبخند زد ...لبخندی که تو تاریکی دیده نشد ...."آره میشه"
آروم رو تخت اماندا خزیدو بغلش کرد سر دختر کوچولوش رو بوسید
"شب بخیر"
_شب بخیر اماندا
کمتر از دقیقه ای اماندا به خواب رفت ..انقد با جونگکوک رقصیده بودو بالا و پایین پریده بود که از خستگی به خواب نرفته بود ... در واقع بیهوش شده بود
فلش بک /امروز
اماندا داد میزدو آهنگ رو با صدای بلند میخوند این دهمین بار بود که این آهنگ پلی میشد...
I like how it feels Oww woo Oww woo I like how it feels
Enrique
با شیطنت جونگکوک رو بلند کرد و مجبورش کرد باهاش برقصه...
"اماندا لعنت بهت...بسه
_نه نیست
و با لجبازی اجازه نداد جونگکوک بشینه
"عکسایی که ازت گرفتمو به دوستات نشون میدم اماندا "...اول اخم کرد ولی بعد تو گوش جونگکوک زمزمه کرد منم عکس ازت زیاد دارم....مخصوصا موقع خواب"
بلند خندید این بار جونگکوک اخم کرده بود
هردو هنوز کیکی بودن جونگکوک آهنگ رو قطع کردو اماندا رو تو حمام هل داد
"دختر کوچولوم آب بازی میخواد (بعدم جونگ کوک کهنه اماندارو عوض کرده😂🤌🏻)
اماندا با ذوق لباسشو درآورد .(کامل لخ نی)..قبل از اینکه جونگکوک سمت دوش بره دوید
"اول من"
جونگکوک لباسشو کنار پرت(به خدا دارم اینارو مینویسم جر میخورم) کردو با شامپو بدن به جون اماندا افتاد
" جونگکوک آروم !خودم بلدم"
_منم بلدم
اینو گفتو تیکه ای کف که رو دستش بود رو به موهای اماندا کشید و باهاش شکل با نمکی درست کرد هر دو خندشون گرفت جونگکوک به صورت بانمک اماندا و اماندا به اخم غیر واقعی جونگکوک...اماندا دستشو رو صورت جونگکوک گذاشت"قول دادی وقتی که هیجده سالم شد اجازه بدی مشروب بخورم"
_خب تو هم قول دادی که اولین مشروبتو با من بخوری
"یادمه"
اماندا با خنده دستای خیس و سفیدش رو به حالت قسم بالا آورد
"قسم میخورم اولین مشروبمو با ددی بخورم"
و بعد هر دو به خنده افتادن این دقیقا کاری بود که اماندا اون شب موقع قول دادن کرده بود...
چقدر خنده های اماندا زیباتربود وقتی انقد بی پروا میخندید و جونگکوک رو به جنون میکشید ....صدای غنچ زدنش تو حمام کوچیک میپیچید....
پایان فلش بک
جونگکوک به صورت اماندا تو خواب نگاه میکرد این صورت ...چطور انقدر زیبا بود؟
چطور میدرخشید؟
چطور اسیر میکرد؟
چطور جذب میکرد که تمام قانون هارو
میشکست؟ چشمهاشو بست و سرشو پایین تر آورد تا به موسیقی مورد علاقه ش گوش بده صدای آروم قلب اماندا که با آرامش تو سینه ش میزد بدنش داشت داغ میشد....به پیشونیش دست کشید و چند قطره عرق رو چید...
قلب اماندا آروم میزد اما قلب خودش....اماندا انقدر تو خواب تکون خورد که باعث شد جونگکوک بیدار شه...دست اماندا درست رو شونه جونگکوک بود ...آروم دستشو گرفت و
انگشتش رو بوسید و کنار بدن خودش قرار داد پتوی اماندا رو که از رو بدنش کنار رفته بود روش انداخت دست خودش رو زیر سرش قرار داد تا اماندا رو بهتر ببینه...چند بار براندازش کرد دختر کوچولوش رو که حالا بزرگ شده بود
هرچند برای جونگکوک تا ابد دختر کوچولو میموند...دوباره این فکر به سرش اومد که اماندا چقدر زود بزرگ میشد ...فکر اینکه یک روز اماندا پیر بشه و بمیره و تمام بشه ....دیوانه ش میکرد
اماندا سر تکون داد جونگکوک برق اتاق رو خاموش کرد درست وقتی خواست از چارچوب در خارج بشه صدای شبیه به التماس اماندا مانع شد
"میشه اینجا بخوابی؟"
_ اماندا
"میشه؟"
جونگکوک لبخند زد ...لبخندی که تو تاریکی دیده نشد ...."آره میشه"
آروم رو تخت اماندا خزیدو بغلش کرد سر دختر کوچولوش رو بوسید
"شب بخیر"
_شب بخیر اماندا
کمتر از دقیقه ای اماندا به خواب رفت ..انقد با جونگکوک رقصیده بودو بالا و پایین پریده بود که از خستگی به خواب نرفته بود ... در واقع بیهوش شده بود
فلش بک /امروز
اماندا داد میزدو آهنگ رو با صدای بلند میخوند این دهمین بار بود که این آهنگ پلی میشد...
I like how it feels Oww woo Oww woo I like how it feels
Enrique
با شیطنت جونگکوک رو بلند کرد و مجبورش کرد باهاش برقصه...
"اماندا لعنت بهت...بسه
_نه نیست
و با لجبازی اجازه نداد جونگکوک بشینه
"عکسایی که ازت گرفتمو به دوستات نشون میدم اماندا "...اول اخم کرد ولی بعد تو گوش جونگکوک زمزمه کرد منم عکس ازت زیاد دارم....مخصوصا موقع خواب"
بلند خندید این بار جونگکوک اخم کرده بود
هردو هنوز کیکی بودن جونگکوک آهنگ رو قطع کردو اماندا رو تو حمام هل داد
"دختر کوچولوم آب بازی میخواد (بعدم جونگ کوک کهنه اماندارو عوض کرده😂🤌🏻)
اماندا با ذوق لباسشو درآورد .(کامل لخ نی)..قبل از اینکه جونگکوک سمت دوش بره دوید
"اول من"
جونگکوک لباسشو کنار پرت(به خدا دارم اینارو مینویسم جر میخورم) کردو با شامپو بدن به جون اماندا افتاد
" جونگکوک آروم !خودم بلدم"
_منم بلدم
اینو گفتو تیکه ای کف که رو دستش بود رو به موهای اماندا کشید و باهاش شکل با نمکی درست کرد هر دو خندشون گرفت جونگکوک به صورت بانمک اماندا و اماندا به اخم غیر واقعی جونگکوک...اماندا دستشو رو صورت جونگکوک گذاشت"قول دادی وقتی که هیجده سالم شد اجازه بدی مشروب بخورم"
_خب تو هم قول دادی که اولین مشروبتو با من بخوری
"یادمه"
اماندا با خنده دستای خیس و سفیدش رو به حالت قسم بالا آورد
"قسم میخورم اولین مشروبمو با ددی بخورم"
و بعد هر دو به خنده افتادن این دقیقا کاری بود که اماندا اون شب موقع قول دادن کرده بود...
چقدر خنده های اماندا زیباتربود وقتی انقد بی پروا میخندید و جونگکوک رو به جنون میکشید ....صدای غنچ زدنش تو حمام کوچیک میپیچید....
پایان فلش بک
جونگکوک به صورت اماندا تو خواب نگاه میکرد این صورت ...چطور انقدر زیبا بود؟
چطور میدرخشید؟
چطور اسیر میکرد؟
چطور جذب میکرد که تمام قانون هارو
میشکست؟ چشمهاشو بست و سرشو پایین تر آورد تا به موسیقی مورد علاقه ش گوش بده صدای آروم قلب اماندا که با آرامش تو سینه ش میزد بدنش داشت داغ میشد....به پیشونیش دست کشید و چند قطره عرق رو چید...
قلب اماندا آروم میزد اما قلب خودش....اماندا انقدر تو خواب تکون خورد که باعث شد جونگکوک بیدار شه...دست اماندا درست رو شونه جونگکوک بود ...آروم دستشو گرفت و
انگشتش رو بوسید و کنار بدن خودش قرار داد پتوی اماندا رو که از رو بدنش کنار رفته بود روش انداخت دست خودش رو زیر سرش قرار داد تا اماندا رو بهتر ببینه...چند بار براندازش کرد دختر کوچولوش رو که حالا بزرگ شده بود
هرچند برای جونگکوک تا ابد دختر کوچولو میموند...دوباره این فکر به سرش اومد که اماندا چقدر زود بزرگ میشد ...فکر اینکه یک روز اماندا پیر بشه و بمیره و تمام بشه ....دیوانه ش میکرد
۱۰.۲k
۲۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.