وانشات از Jimin
وقتی استاد لی اعلام کرد که وقت استراحته، جیمین با بالاترین سرعت از سالن نمایش بیرون دوید و دور از چشم بقیه وارد انباری انتهای راه رو شد.
قبل از این که بتونه چراغ قوه ی گوشیش رو روشن بکنه، ا/ت از پشت نیمکت های شکسته بیرون اومد و سمت خودش کشوندنش.
جیمین یکدفعه رو هوا چرخید و سمت دختر کشیده شد. وقتی هویتش براش آشکار شد، نفس راحتی کشید. یک لحظه فکر کرد گیر افتاده.
با دیدن لبخند چال دار و چین روی بینی ا/ت آروم روی پیشونیش زد و اعتراض کرد:
_یا پابویا! ترسوندیم. فکر کردم مچم رو گرفتن.
+آره جیمین ، درسته. افسر ا/ت هاپز بالاخره مچ این مجرم کوچولوی فراری رو گرفت.
جیمین نیشگون آرومی از لپ ا.ت گرفت و دستش رو دور گردنش انداخت:
"حالا چرا اینجا قرار گذاشتیم؟ توی انباری؟ نکنه میترسی دوستات دوست پسر کوچولوت رو ببینن جلوشون خجالت زده بشی؟"
ا/ت بازوهای جیمین نوازش کرد و بدنش رو جلوتر کشید:
"اشتباهه! میترسم اگر دوستام دوست پسر کوچولوم رو ببینن اونو بندازن توی یه کیسه ی پارچه ای و ازم بدزدنش. آخه میدونی چیه ؟ این روزا آدما بدا زیاد شدن. دزدا از اونام زیاد ترن."
جیمین چتری های ا.ت رو پشت گوشش داد و گونه اش رو نوازش کرد:
_من جزو اون آدمای بدم ا.ت شی؟ منم مثل سارقا به نظر میرسم؟
+تو بدترینشونی جیمین و البته ماهرترینشون. تو سر دسته ی همه دزدایی. اصلا نیاز نیست کار خاصی انجام بدی، کافیه همینجوری نگاهم کنی تا من قلبم رو دو دستی بهت هدیه کنم.
_داری میگی من قلبت رو دزدیدم؟ اتهام بزرگیه، مدرک کافی برای اثباتش داری افسر هاپز؟
+همین که الان بین بازوهای منی و داری با لبخندت قلبم رو جادوم میکنی خودش کافی ترین مدرک نیست جناب متهم؟
_مدرکای تو همیشه کافیه. تو همیشه کافی ای.
جیمین دستش رو دور صورت ا.ت قاب کرد و آروم گونه اش رو بوسید. دختر اخم کمرنگی کرد و با جدیت بهش خیره شد:
"اما این یکی کافی نیست."
جیمین ابروهاش رو بالا انداخت و مردد پرسید:
"من-منظورت چیه؟"
جونگکوک سرش رو جلوتر برد و به لب هاش اشاره کرد. جیمین وقتی متوجه منظورش شد، گلوش رو صاف کرد و گونه های سرخش رو پوشوند:
_اگ-اگر کسی مارو ببینه چی؟
+اون وقت اونم میشه شریک جرمت و کار من سخت تر میشه.
_تو از کارای سخت خوشت میاد؟
+نه ، ولی وقتی جریان درباره ی تو باشه، سختی هاشم لذت بخشه.
جیمین پیشونیش رو به پیشونی سفید جونگکوک تکیه داد و پوزخند زد:
_خیلی خب، خودت خواستی افسر ا.ت . حالا که دنبال سختی ای، باید عواقب بعدشم گردن بگیری.
+با کمال م-
جمله ی ا.ت با کوبیده شدن لب های درشت و خیس جیمین به لب هاش نیمه تموم موند و اجازه داد اون دزد کوچولو تا میتونه قلب و روحش رو غارت کنه و به اسم خودش سند بزنه.
✓ #madi ~ #jimin ~ #BTS ~ #Oneshot
@army_bts_ot7
قبل از این که بتونه چراغ قوه ی گوشیش رو روشن بکنه، ا/ت از پشت نیمکت های شکسته بیرون اومد و سمت خودش کشوندنش.
جیمین یکدفعه رو هوا چرخید و سمت دختر کشیده شد. وقتی هویتش براش آشکار شد، نفس راحتی کشید. یک لحظه فکر کرد گیر افتاده.
با دیدن لبخند چال دار و چین روی بینی ا/ت آروم روی پیشونیش زد و اعتراض کرد:
_یا پابویا! ترسوندیم. فکر کردم مچم رو گرفتن.
+آره جیمین ، درسته. افسر ا/ت هاپز بالاخره مچ این مجرم کوچولوی فراری رو گرفت.
جیمین نیشگون آرومی از لپ ا.ت گرفت و دستش رو دور گردنش انداخت:
"حالا چرا اینجا قرار گذاشتیم؟ توی انباری؟ نکنه میترسی دوستات دوست پسر کوچولوت رو ببینن جلوشون خجالت زده بشی؟"
ا/ت بازوهای جیمین نوازش کرد و بدنش رو جلوتر کشید:
"اشتباهه! میترسم اگر دوستام دوست پسر کوچولوم رو ببینن اونو بندازن توی یه کیسه ی پارچه ای و ازم بدزدنش. آخه میدونی چیه ؟ این روزا آدما بدا زیاد شدن. دزدا از اونام زیاد ترن."
جیمین چتری های ا.ت رو پشت گوشش داد و گونه اش رو نوازش کرد:
_من جزو اون آدمای بدم ا.ت شی؟ منم مثل سارقا به نظر میرسم؟
+تو بدترینشونی جیمین و البته ماهرترینشون. تو سر دسته ی همه دزدایی. اصلا نیاز نیست کار خاصی انجام بدی، کافیه همینجوری نگاهم کنی تا من قلبم رو دو دستی بهت هدیه کنم.
_داری میگی من قلبت رو دزدیدم؟ اتهام بزرگیه، مدرک کافی برای اثباتش داری افسر هاپز؟
+همین که الان بین بازوهای منی و داری با لبخندت قلبم رو جادوم میکنی خودش کافی ترین مدرک نیست جناب متهم؟
_مدرکای تو همیشه کافیه. تو همیشه کافی ای.
جیمین دستش رو دور صورت ا.ت قاب کرد و آروم گونه اش رو بوسید. دختر اخم کمرنگی کرد و با جدیت بهش خیره شد:
"اما این یکی کافی نیست."
جیمین ابروهاش رو بالا انداخت و مردد پرسید:
"من-منظورت چیه؟"
جونگکوک سرش رو جلوتر برد و به لب هاش اشاره کرد. جیمین وقتی متوجه منظورش شد، گلوش رو صاف کرد و گونه های سرخش رو پوشوند:
_اگ-اگر کسی مارو ببینه چی؟
+اون وقت اونم میشه شریک جرمت و کار من سخت تر میشه.
_تو از کارای سخت خوشت میاد؟
+نه ، ولی وقتی جریان درباره ی تو باشه، سختی هاشم لذت بخشه.
جیمین پیشونیش رو به پیشونی سفید جونگکوک تکیه داد و پوزخند زد:
_خیلی خب، خودت خواستی افسر ا.ت . حالا که دنبال سختی ای، باید عواقب بعدشم گردن بگیری.
+با کمال م-
جمله ی ا.ت با کوبیده شدن لب های درشت و خیس جیمین به لب هاش نیمه تموم موند و اجازه داد اون دزد کوچولو تا میتونه قلب و روحش رو غارت کنه و به اسم خودش سند بزنه.
✓ #madi ~ #jimin ~ #BTS ~ #Oneshot
@army_bts_ot7
۲۷.۱k
۱۷ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.